سعدی

سعدی

بخش ۴ - حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی

۱

یکی خوب‌خلقِ خَلَق‌پوش بود

که در مصر یک‌چند خاموش بود

۲

خردمند مردم ز نزدیک و دور

به گِردش چو پروانه جویانِ نور

۳

تفکّر شبی با دلِ خویش کرد

که پوشیده زیرِ زبان است مرد

۴

اگر همچنین سر به خود در‌بَرم

چه دانند مردم که دانشوَرم؟

۵

سخن گفت و دشمن بدانست و دوست

که در مصر نادان‌تر از وی هم‌اوست

۶

حضورش پریشان شد و کار زشت

سفر کرد و بر طاقِ مسجد نبشت

۷

در آیینه گر خویشتن دیدمی

به بی‌دانشی پرده ندریدمی

۸

چنین زشت از آن پرده برداشتم

که خود را نکو‌روی پنداشتم

۹

کم‌آواز را باشد آوازه تیز

چو گفتی و رونق نماندت گریز

۱۰

تو را خامشی ای خداوندِ هوش

وقار است و نا‌اهل را پرده‌پوش

۱۱

اگر عالِمی هیبتِ خود مبَر

وگر جاهلی پردهٔ خود مدَر

۱۲

ضمیرِ دلِ خویش منمای زود

که هر‌ گه که خواهی توانی نمود

۱۳

ولیکن چو پیدا شود رازِ مرد

به کوشش نشاید نهان باز کرد

۱۴

قلم سِرِّ سلطان چه نیکو نهفت

که تا کارد بر سر نبودش نگفت

۱۵

بهایم خموشند و گویا بشر

زبان‌بسته بهتر که گویا به شر

۱۶

چو مردم سخن گفت باید به هوش

و‌گر‌‌نه شدن چون بهایم خموش

۱۷

به نطق است و عقل آدمی‌زاده فاش

چو طوطی سخنگوی نادان مباش

۱۸

به نطق آدمی بهتر است از دواب

دواب از تو به گر نگویی صواب

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 520
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 256
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 252
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 314

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۶/۰۱/۲۴ - ۱۸:۲۱:۳۶
یکی خوب خلق خلق پوش بودکه در مصر یک چند خاموش بودخلق بر وزن ورق:ژنده،کهنهخلق پوش=ژنده پوشتفکر شبی با دل خویش کردکه پوشیده زیر زبان است مردگر همچنین سر به خود در برمچه دانند مردم که دانشورم؟تا مرد(شخص) سخن نگفته باشد|عیب و هنرش نهفته باشد
user_image
محمد حسن آرامش
۱۳۹۷/۱۰/۰۵ - ۰۶:۱۹:۱۳
نسخه ای در دسترس دارم که در پایانش چنین آمده استبنطق آدمی بهتر است از دوابدواب از تو به گر نگویی صواب