سعدی

سعدی

بخش ۶ - حکایت عَضُد و مرغانِ خوش‌آواز

۱

عَضُد را پسر سخت رنجور بود

شکیب از نهادِ پدر دور بود

۲

یکی پارسا گفتش از رویِ پند

که بگذار مرغانِ وحشی ز بند

۳

قفس‌های مرغِ سحر‌خوان شکست

که در بند ماند چو زندان شکست؟

۴

نگه داشت بر طاقِ بُستان سَرای

یکی نامور بلبلِ خوش‌سُرای

۵

پسر صبحدم سویِ بستان شتافت

جز آن مرغ بر طاقِ ایوان نیافت

۶

بخندید کای بلبلِ خوش‌نفس

تو از گفتِ خود مانده‌ای در قفس

۷

ندارد کسی با تو ناگفته کار

ولیکن چو گفتی دلیلش بیار

۸

چو سعدی که چندی زبان بسته‌بود

ز طعنِ زبان‌آوران رَسته بود

۹

کسی گیرد آرامِ دل در کنار

که از صحبتِ خلق گیرد کنار

۱۰

مکُن عیبِ خلق، ای خردمند، فاش

به عیبِ خود از خلق مشغول باش

۱۱

چو باطل سُرایند مگمار گوش

چو بی‌ستر بینی بصیرت بپوش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 522
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 258
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 255
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 316

نظرات

user_image
سید مهدی ابوالقاسمی
۱۴۰۳/۰۵/۱۸ - ۰۲:۵۳:۳۴
سلام  وقت به‌خیر   جسارتا «خوش‌سَرای» و «سَرایند» درست است. «سراییدن» به فتح سین درست است. «سرودن» است که به ضم سین است.