سعدی

سعدی

بخش ۱۲ - حکایت

۱

فقیهی بر افتاده مستی گذشت

به مستوری خویش مغرور گشت

۲

ز نخوت بر او التفاتی نکرد

جوان سر برآورد کای پیرمرد

۳

برو شکر کن چون به نعمت دری

که محرومی آید ز مستکبری

۴

یکی را که در بند بینی مخند

مبادا که ناگه درافتی به بند

۵

نه آخر در امکان تقدیر هست

که فردا چو من باشی افتاده مست؟

۶

تو را آسمان خط به مسجد نوشت

مزن طعنه بر دیگری در کنشت

۷

ببند ای مسلمان به شکرانه دست

که زنار مغ بر میانت نبست

۸

نه خود می‌رود هر که جویان اوست

به عنفش کشان می‌برد لطف دوست

۹

نگر تا قضا از کجا سیر کرد

که کوری بود تکیه بر غیر کرد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 553
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 302
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 292
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 349

نظرات

user_image
راد
۱۳۸۸/۰۴/۲۱ - ۰۷:۳۵:۴۱
بیت دوم :جوان سر برآورد کای پیرمرد
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۰۲ - ۱۸:۰۲:۴۹
محرومی آید ز مستکبری مورد بی مهری قرار گرفته و می بایست ضرب المثل میشد .اینجا شاید اشاره داشته باشد به تکبر ورزیدن شیطان و سجده نکردنش و البته رانده شدن
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۰۲ - ۱۸:۱۵:۴۱
آسمان خط را سرنوشت میشود گرفت .می فرماید سرنوشت تو به مسجد افتاد و پارسا شدی .دست بستن را هم نماز خواندن میگیریم .عنف هم به زیبایی مقابل لطف به کار رفته یعنی درشتی و شدت و بزور البته در اینجا یعنی خواه نا خواه
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۷/۲۴ - ۱۰:۱۳:۰۰
عزیز دل لازم نیست شما از راه لطف دست بستن به نماز خواندن بگیرید !!(:دست بستن طبق اهل سنت وجماعت همان نماز خواندنست وسعدی هم بر مذهب اهل سنت بوده.....و شعرهایی که در مورد خوبیهای خلفا گفتن نیز دال بر همینست ......اگه نفرمایین از ترس اون شعرا رو سرودن (:
user_image
اردشیر
۱۳۹۶/۰۲/۰۶ - ۱۳:۰۹:۱۶
با درود به همه دوستان ؛ کاملاً با سخن دوست عزیز ناشناس موافقم. درضمن در بیت : تورا آسمان خط به مسجد نوشت ؛ به عقیده ی مخلص آسمان فاعل هست و خط مفعول، غرض آنکه آسمان خط یک ترکیب اضافی نیست که آنرا به معنای خاصی تأویل کنیم. پاینده باشید.
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۸/۰۹ - ۱۲:۵۷:۳۵
تو را آسمان خط به مسجد نبشتمزن طعنه بر دیگری در کنشتخط به معنی راه مانند این خط و این هم نشاندر ایران و زبان فارسی این کار نوشتن و رقم زدن با تیر است. او آمیرزای آسمان است و او را دبیر فلک خوانده اند.در میان اروپاییان مرکوری یا هرمس خدایی بوده که پیامبر دیگر خدایان بوده است و به همین دلیل بالدار بوده است.او همچنین خدای سخنوری و بازرگانی بوده است.
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۰۸/۰۲ - ۱۲:۵۴:۵۴
سلام متاسفانه سعدی, مولانا و نظامی به شدت دینِ باستان ایرانیان را به دفعات مورد اهانت و تمسخر قرار داده اند,  گویا که ایرانی نبوده اند! برعکس حافظ و فردوسی به شدت احترام دینِ باستان ما را حفظ کرده اند, لذا احترام و بزرگی این دو بزرگوار با دیگران قابل قیاس نیست. در دیوان حافظ کلماتی نظیر دِیرِ مُغان, کویِ مغان, پیرِ مغان, مغبچه,... همگی دالِ بر احترام و باورِ حافظ دارد.
user_image
یوسف سهرابی
۱۴۰۱/۱۰/۲۳ - ۱۰:۰۳:۰۴
همی گویم و گفته‌ام بارها، که سعدی را به چشم آنچه بوده و هست بنگرید؛ انسان. انسانی با تمامی خلقیات و اعتقادات و روحیات و شهوات و تعصبات (دینی و غیر دینی) و طبعا تناقضات در رفتار. خودِ شیخ اجل در بیتِ دوم از نخوتِ فقیه به زشتی یاد می‌کند و چند بیت پایین‌تر، از اینکه زنار بر کمر ندارد دادِ شکرانه سر میدهد. در دو حکایت پیش‌تر از این نیز پارسا از اینکه پندارِ جهود دانستنش صحیح نبوده، شکرانه پیرهن می‌بخشد. عصبیّت دینی سده‌های پیش در هرکسی نفوذ داشته و سعدی نیز از این قاعده بیرون نبوده؛ حال تا طرفداران و سینه‌چاکان و دخیل‌بندانِ ایشان را چه رسد و به چه مشاطه‌ای سعی بر ماست‌مالی کردنِ این حقیقت داشته باشند. طرفداری بد دردیست آقا جان!