سعدی

سعدی

بخش ۱۴ - در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر

۱

نخست او ارادت به دل در نهاد

پس این بنده بر آستان سر نهاد

۲

گر از حق نه توفیق خیری رسد

کی از بنده چیزی به غیری رسد؟

۳

زبان را چه بینی که اقرار داد

ببین تا زبان را که گفتار داد

۴

در معرفت دیدهٔ آدمی است

که بگشوده بر آسمان و زمی است

۵

کیت فهم بودی نشیب و فراز

گر این در نکردی به روی تو باز؟

۶

سر آورد و دست از عدم در وجود

در این جود بنهاد و در آن سجود

۷

وگرنه کی از دست جود آمدی؟

محال است کز سر سجود آمدی

۸

به حکمت زبان داد و گوش آفرید

که باشند صندوق دل را کلید

۹

اگر نه زبان قصه برداشتی

کس از سر دل کی خبر داشتی؟

۱۰

وگر نیستی سعی جاسوس گوش

خبر کی رسیدی به سلطان هوش

۱۱

مرا لفظ شیرین خواننده داد

تو را سمع و ادراک داننده داد

۱۲

مدام این دو چون حاجبان بر درند

ز سلطان به سلطان خبر می‌برند

۱۳

چه اندیشی از خود که فعلم نکوست؟

از آن در نگه کن که توفیق اوست

۱۴

برد بوستانبان به ایوان شاه

به نوباوه گل هم ز بستان شاه

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 555
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 305
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 294
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 351

نظرات

user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۰۲ - ۱۶:۵۸:۰۱
بیت 9 قصه برداشتن و قصه رفع کردن به معنی دادخواهی و مرافعه نزد سلطان یا امیر و وزیربردن است و اشاره دارد به اینکه ظاهرا در قدیم عرض حال را باختصار مینوشتند و بالای چوبی نصب میکردند و بر منظر امیر میداشتند و از اینرو این تعبیر پدید آمده و قصه بر داشتن اینجا یعنیحکایت حال را گفتن
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۰۲ - ۱۶:۵۹:۱۵
خواننره یعنی خوش نوا و خوش آهنگ و فصیح در اینجا
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۰۲ - ۱۷:۴۱:۱۱
به نظر به نوباوه در مصرع آخر باید بصورت بنوباوه نوشته شود که میشود تحفه ای تازه و بعنوانچیزی نو رسیده
user_image
نگار بهشتی پور
۱۳۹۹/۰۵/۲۱ - ۱۷:۱۹:۰۷
ارادت: خواستن در این جا یعنی خواست و شوق عبادت. زمی: ‌زمیندر این جود بنهاد و در وی سجود:‌ به دست توان بخشندگی داد و به سر امکان سجده کردن.قصه برداشتی: قصه برداشتن و قصه رفع کردن بمعنی دادخواهی و مرافعه نزد سلطان یا امیر یا وزیر بردن است و ظاهرا در قدیم عرض حال را باختصار می نوشتند و بالای چوبی نصب میکردند و در بیرون قصر بر منظر پادشاه یا امیر می داشتند از این رو تعبیر مزبور پدید آمد. قصه برداشتن در اینجا یعنی حکایت حال گفتن.خواننده: در اینجا یعنی خوش نوا