سعدی

سعدی

بخش ۲ - حکایت

۱

جوانی سر از رای مادر بتافت

دل دردمندش به آذر بتافت

۲

چو بیچاره شد پیشش آورد مهد

که ای سست مهر فراموش عهد

۳

نه گریان و درمانده بودی و خرد

که شبها ز دست تو خوابم نبرد؟

۴

نه در مهد نیروی حالت نبود

مگس راندن از خود مجالت نبود؟

۵

تو آنی کز آن یک مگس رنجه‌ای

که امروز سالار و سرپنجه‌ای

۶

به حالی شوی باز در قعر گور

که نتوانی از خویشتن دفع مور

۷

دگر دیده چون برفروزد چراغ

چو کرم لحد خورد پیه دماغ؟

۸

چو پوشیده چشمی ببینی که راه

نداند همی وقت رفتن ز چاه

۹

تو گر شکر کردی که با دیده‌ای

وگر نه تو هم چشم پوشیده‌ای

۱۰

معلم نیاموختت فهم و رای

سرشت این صفت در نهادت خدای

۱۱

گرت منع کردی دل حق نیوش

حقت عین باطل نبودی به گوش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 546
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 292
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 293
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 282
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 342

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۵ - ۱۳:۱۲:۱۸
لذت بردم از این پند سعدی... سعدی بی همتاست
user_image
محمد ضیا احمدی
۱۳۹۶/۰۷/۲۹ - ۰۶:۳۸:۳۹
سعدی میدانسته مغز موجب دیدن است و چشم ابزاری ببش نیست ,به همین ملاحظه میگوید وقتی کرم های گور چربیهای مغز)پیه دماغ( را خوردند و مغزی باقی نماند چگونه چشم میتواند چراغ برفروزد و دنیا را ببیند
user_image
نگار بهشتی پور
۱۳۹۹/۰۳/۱۵ - ۰۸:۲۴:۵۷
دل دردمندش به آذر بتافت: دل دردمند مادر مادر را به آتش بی مهری خود سوخت.مهد: گهوارهچو کرم لحد خورد پیه دِماغ؟:‌وقتی کرم گور مغز سر را خورد.دِماغ:‌مغز
user_image
روشنک
۱۳۹۹/۰۳/۲۱ - ۱۶:۱۵:۳۸
این شعر در بحر متقارب و وزن فعولن فعولن فعولن فعل سروده شده که مناسب خماسه است چنان که شاهنامه نیز بر همین وزن است .سعدی علیه الرحمه با انتخاب وزن درست به ما یادآور می شود مادر یک حماسه قلبی است فراتر از حماسه ملی و قومی وفهم این حماسه نیاز به رای والا دارد .که آنرا خداوند در سرشت ما نهاده است و لازم است تا معلم در مکتب خانه آنرا به ما دوباره گوشزد کند تا چشم پوشیده بر جایگاه این حماسه نباشیم.
user_image
فرانک بختیاری
۱۴۰۱/۰۷/۱۹ - ۱۲:۱۰:۴۲
سلام میشه در مورد مفهوم بیت زیر توضیح بدین؟ تو گر شکر کردی که با دیده ای وگرنه تو هم چشم پوشیده ای  
user_image
Gholam Balouch
۱۴۰۱/۰۸/۲۲ - ۰۱:۴۲:۳۴
تو گر شکر کردی که با دیده ای                       وگرنه تو هم چشم پوشیده ای  اگر تو شکر بکنی وقدر دان باشی ،می توان تو را دانا وبصیر دانست.وارنه اگر شکر نکنی تو هم مثل کوران وبی بصران می مانی                غلام بلوچ
user_image
فرشاد مهریار
۱۴۰۲/۱۰/۱۲ - ۱۳:۲۸:۵۴
درود. اگر امکانش هست لطفا درمورد مفهوم بیت آخر توضیح بدید. با سپاس
user_image
محمد باقر انصاری
۱۴۰۳/۰۲/۰۴ - ۰۶:۲۳:۵۰
اشعار بسیار نغز و زیبائی است در مورد ضعف و ناتوانی دوران کودکی  بعد از آن که دوران توان، قوت و نیرو است.  این دوران ها و بعد از آن در یک آیه مختصر و جامع در قرآن کریم بیان شده اند:  اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ ‎(سوره روم: ۵۴).  خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید، آنگاه پس از ناتوانی قوّت بخشید، سپس بعد از قوّت، ناتوانی و پیری داد. هر چه بخواهد می‌آفریند و هموست دانای توانا. در آیه دیگر دوران پیری و اواخر عمر را اینگونه بیان می کند: وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَیٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا. (سوره حج: ۵)  و برخی از شما به پست ترین دوران عمر بر می گردید آنچنان که بعد دانائی دچار فراموشی (آلزایمر) می شوید.  و در آیه دیگر: رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا..(سوره مریم: ۴) پروردگارا استخوان من سست شده (پوکی استخوان) و موهای سرم سفید شده است.   از این آیات باید عبرت گرفت و در همه دوران های زندگی بیاد خدا بود. 
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۵/۰۶ - ۰۶:۰۵:۲۰
سلام در
پاسخ به آقای فرشاد مهریار  در بیت قبل میگه اگر از معلم وبقولی روزگار نیاموختی بدان که خداوند این را در فطرت تو نهادینه کرده (روح خدایی) حال اگر به ندای درونی خود وآن فطرت الهی توجه میکردی ومانع او نمیشدی، آن زمان بین حق وباطل تمییز قایل میشدی وبرایت حق وباطل  یکسان نبود .