سعدی

سعدی

بخش ۱۶ - حکایت مست خرمن سوز

۱

یکی غله مرداد مه توده کرد

ز تیمار دی خاطر آسوده کرد

۲

شبی مست شد و آتشی برفروخت

نگون بخت کالیوه، خرمن بسوخت

۳

دگر روز در خوشه چینی نشست

که یک جو ز خرمن نماندش به دست

۴

چو سرگشته دیدند درویش را

یکی گفت پروردهٔ خویش را

۵

نخواهی که باشی چنین تیره روز

به دیوانگی خرمن خود مسوز

۶

گر از دست شد عمرت اندر بدی

تو آنی که در خرمن آتش زدی

۷

فضیحت بود خوشه اندوختن

پس از خرمن خویشتن سوختن

۸

مکن جان من، تخم دین ورز و داد

مده خرمن نیکنامی به باد

۹

چو برگشته بختی در افتد به بند

از او نیک‌بختان بگیرند پند

۱۰

تو پیش از عقوبت در عفو کوب

که سودی ندارد فغان زیر چوب

۱۱

بر آر از گریبان غفلت سرت

که فردا نماند خجل در برت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 575
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 338
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 373

نظرات

user_image
تماشاگه راز
۱۳۹۴/۰۱/۰۵ - ۲۳:۲۹:۳۱
که یک جو ز خرمن نماندش به دست
user_image
شهاب امامی
۱۳۹۵/۱۲/۰۹ - ۲۲:۵۵:۴۲
در بعضی از لهجه ها هنوز هم کلمه ی لیوه به معنی دیوانه استفاده می شود
user_image
شهاب امامی
۱۳۹۵/۱۲/۰۹ - ۲۲:۵۷:۰۱
کلمه ی لیوه به معنی ادم کم عقل و دیوانه هنوز هم در بعضی لهحه ها کاربرد دارد
user_image
صدف
۱۳۹۷/۰۳/۰۵ - ۱۶:۰۰:۳۰
حکایت مست خرمن سوز باب نهم بوستان سعدی