سعدی

سعدی

بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت

۱

فرو رفت جم را یکی نازنین

کفن کرد چون کرمش ابریشمین

۲

به دخمه برآمد پس از چند روز

که بر وی بگرید به زاری و سوز

۳

چو پوسیده دیدش حریرین کفن

به فکرت چنین گفت با خویشتن

۴

من از کرم برکنده بودم به زور

بکندند از او باز کرمان گور

۵

در این باغ سروی نیامد بلند

که باد اجل بیخش از بن نکند

۶

قضا نقش یوسف جمالی نکرد

که ماهی گورش چو یونس نخورد

۷

دو بیتم جگر کرد روزی کباب

که می‌گفت گوینده‌ای با رباب:

۸

دریغا که بی ما بسی روزگار

بروید گل و بشکفد نوبهار

۹

بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت

برآید که ما خاک باشیم و خشت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 567
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 324
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 364

نظرات

user_image
احسان
۱۳۹۴/۰۸/۳۰ - ۱۰:۳۳:۲۷
واقعا از رفتن بیخبریم
user_image
خاموش
۱۳۹۵/۰۲/۱۷ - ۲۱:۲۲:۰۷
شعری بس پر مغز و زیباست و در خور فکرو گویا دو بیت آخر را از جامی به شیوه زیر نقل می کننددریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نوبهاربسی تیر و مرداد و اردیبهشت / بیاید که ما خاک باشیم و خشتاما از آنجا که جامی بر حسب سنه بر شیخ عجل مقدم نیستنمیتوان دوبیت مذکور را تضمین بر جامی بر شمرد .اگر از بزرگان کسی را اطلاع از احوال گوینده ی با رباب و منظور سعدی درین باب هست ، ما را نیز بهره مند بفرمایند.
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۴/۰۹ - ۰۸:۰۶:۵۰
چو بی ما نباشد دمی روزگارتو گل شاد زی، هر زمانت بهار! ..
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۸/۰۴/۳۰ - ۱۰:۰۴:۲۵
بیت پنجم و ششم:«در این باغ سروی نیامد بلندکه باد اجل بیخش از بن نکندقضا نقش یوسف جمالی نکردکه ماهی گورش چو یونس نخورد»در آخرین بخش این باب در رثای کودک خود سعدی هم به شکل تکراری آمده است (بیت دوم و سوم).
user_image
علی رضا صادقی
۱۳۹۸/۰۷/۰۶ - ۱۵:۲۲:۳۲
به خاموش عزیز:نوشته ای:«اما از آنجا که جامی بر حسب سنه بر شیخ عجل مقدم نیست» شیخ اَجَلّ» صحیح است. اجلّ یعنی جلیل تر و ارجمندتر... با سپاس
user_image
ایمان
۱۳۹۹/۰۹/۰۴ - ۰۷:۳۱:۴۴
دوستان بنظرتان بیت آخر تلمیح دارد؟
user_image
لیلا
۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۱۵:۵۰:۱۵
این شعر مرا به یاد این قطعه از نمایشنامه ی هملت انداخت:شاه: خوب، هملت، پولونیوس کجاست؟هملت: سر شام.شاه: سر شام! کجا؟هملت: نه در جایی که سرگرم خوردن باشد، بلکه آنجا که میخورندش. انجمنی از کِرم های سیاستمدار به جانش افتاده اند. در زمینه خورد و خوراک، یگانه سرور و سالار شما کِرم است؛ ما همه گونه جانوران را پرورش میدهیم تا خود پروار شویم، و باز ما برای کِرم هاست که خود را پروار میکنیم. شاه فربه و گدای لاغر دو خورش متفاوت بیش نیستند، دو خورش بر سر یک میز. همین و بس. شاه: افسوس! افسوس!هملت: هرکس میتواند با کِرمی که شاهی را خورده است ماهی بگیرد، و باز از آن ماهی که کِرم را خورده است خود بخورد.شاه: منظورت از این سخن چیست؟هملت: هیچ، جز آنکه به شما نشان دهم چگونه ممکن است گذار شاهی از روده های گدایی بیفتد.از ترجمه م. ا. به آذین
user_image
خوشه چین بانو
۱۴۰۲/۰۶/۱۹ - ۰۹:۱۰:۵۱
 قضا نقش یوسف جمالی نکردکه ماهی گورش چو یونس نخورد مصدر فعل مصراع اول 《 نقش کردن 》است نقش کردن = نگاشتن. بنگاشتن. نوشتن. ثبت کردن. حک کردن. مجسم کردنیوسف جمال= زیبا رو ، کسی که زیباییش چون یوسف است مصراع دوم تلمیحی داره به داستان حضرت یونس در قرآن  که به سبب ترک اولی به اراده خداوند توسط یک ماهی(نهنگ) بلعیده شد" ماهی گور" اضافه تشبیهی ست ( گور به ماهی تشبیه شده)  معنی  بیت :روزگار سرنوشت  هیچ زیبارویی را رقم نزد مگر اینکه مرگ  به سراغ اوهم آمد توضیح : همونطور که ماهی (نهنگ )حضرت یونس را بلعید گور هم همه انسانها را می بلعد 👇منظورش اینه که مرگ‌ سرنوشت محتوم همه انسانهاست و زشت وزیبا و فقیر وغنی هم  نمیشناسه 👌 تذکر:ترک اولی =  آنچه که برای خاصان و پیامبران گناه محسوب میشه ولی برای افراد عادی گناه نیست مانا و برقرار و بالنده باشید 🙏