سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۰۸

۱

مرا خود با تو چیزی در میان هست

و گر نه روی زیبا در جهان هست

۲

وجودی دارم از مهرت گدازان

وجودم رفت و مهرت همچنان هست

۳

مبر ظن کز سرم سودای عشقت

رود تا بر زمینم استخوان هست

۴

اگر پیشم نشینی دل نشانی

و گر غایب شوی در دل نشان هست

۵

به گفتن راست ناید شرح حسنت

ولیکن گفت خواهم تا زبان هست

۶

ندانم قامتست آن یا قیامت

که می‌گوید چنین سرو روان هست

۷

توان گفتن به مه مانی ولی ماه

نپندارم چنین شیرین دهان هست

۸

بجز پیشت نخواهم سر نهادن

اگر بالین نباشد آستان هست

۹

برو سعدی که کوی وصل جانان

نه بازاریست کان جا قدر جان هست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 669
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 486
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 541
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
مریم فقیهی کیا :
افسر آریا :
فاطمه زندی :
سمیه الماسی :

نظرات

user_image
گناهکار
۱۳۸۸/۱۰/۳۰ - ۱۱:۴۰:۰۱
مصرع اول رو به‌صورت «مرا خود با تو سرّی در میان هست» هم نقل کردن.
user_image
نا شناس
۱۳۹۱/۰۲/۲۱ - ۰۲:۵۴:۱۵
درودمصرع اول را به صورتمرا خود با تو سری در میان هستمشاهده کرده ام
user_image
مسعود
۱۳۹۱/۰۵/۲۱ - ۰۳:۵۰:۱۸
در مصرع اول به جای واژه چیز ی واژه سری صحیح است
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۰۶ - ۱۴:۱۰:۳۴
به به ... بازهم سعدی و باز هم حماسه ای دیگر...سعدی تو عشق منی... روحت شاد بزرگترین شاعر تاریخ ♥♥
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۲۵ - ۱۳:۴۹:۱۸
کاملا با حاشیه های نقل شده توسط عزیزان در مورد این شعر موافقم... گنجور لطفا اصلاح بفرمایید... * مرا خود با تو سری در میان هست *
user_image
امین افشار
۱۳۹۴/۰۸/۰۱ - ۰۹:۳۷:۲۳
درود بر گنجوران ادب پارسیاگر چه غزل به تمامی و ترتیبش مطابق نسخه معتبر غنی- قزوینی ( وشاید معتبرترین آن ها که نظر زرین کوب هم همین است) آورده شده ولی توالی دو بیت این غزل شامل: هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجستبازش ز طره تو به مضراب می‌زدموساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفتمی‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم(به این ترتیب که بیت سوم، جای بیت ششم بنشیند) به جهت پیوستگی معنایی و هماهنگی بیشتر اگر نگویم درست تر ، دست کم (از دیدگاه من) زیباتر می نماید.
user_image
امین افشار
۱۳۹۴/۰۸/۰۱ - ۰۹:۵۹:۳۳
درود بر گنجوران ادب پارسیاگرچه غزل به تمامی و ترتیبش مطابق نسخه معتبر غنی- قزوینی ( و شاید معتبرترین آن ها که نظر زرین کوب هم همین است) آورده شده، اما توالی بیت های:هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجستبازش ز طره تو به مضراب می‌زدموساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفتمی‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم(به این ترتیب که بیت سوم جای بیت ششم بنشیند)از جهت پیوستگی معنایی و هماهنگی بیشتر، اگر نگویم درست تر که دست کم (از دیدگاه من) زیباتر می نماید.
user_image
امین افشار
۱۳۹۴/۰۸/۰۱ - ۱۰:۱۱:۰۱
در نتیجه پایان غزل که سرنوشت سروده شدنش نیز هست، این گونه سرانجام می یابد:هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست،بازش، ز طره تو به مضراب می‌زدم.ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت،می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم.خوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کام،بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم...
user_image
مینا مرادی
۱۳۹۶/۱۱/۰۷ - ۱۵:۰۹:۳۴
"به جز پیشت نخواهم سر نهادناگر بالین نباشد آستان هست"چه تواضع شیرینی!شاهکاره!هم تواضع و هم شیطنت!"اگر نباشد"یعنی انتظار دارد که باشد.
user_image
سروش
۱۳۹۶/۱۲/۰۸ - ۲۳:۱۸:۵۷
من درنیافتم آقای افشار غزل حافظ را که در بخش نظرات آورده و توضیحی داده‌اند، ربطش به این غزل سعدی چیست! البته حدس میزنم میخواسته‌اند در صفحه همان غزل حافظ این نظر را بگذارند و اشتباه اینجا آمده است.در ضمن فعل "هست" در جمله‌ "پایان غزل که سرنوشت سروده‌شدنش نیز هست" که در نظر پایانی آقای افشار آمده، باید "است" باشد به معنای "میباشد".آقای سالار عقیلی بخشی از این غزل را که در آثارشان خوانده‌اند، در حقیقت بازخوانی و تقلیدی داشته‌اند از اجرای ردیف آوازی زنده‌یاد محمود کریمی.
user_image
صائب ملایی
۱۳۹۷/۰۲/۲۴ - ۰۹:۲۰:۳۶
محسن نامجو هم خونده این رو
user_image
نیلوفر
۱۳۹۹/۰۶/۲۵ - ۱۵:۳۱:۳۷
سلام به همه دوستان.. یک سوال داشتم. اگر پیشم نشینی دل نشانی منظور از دل نشانی چیست؟ سپاس
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۶/۲۵ - ۱۶:۵۰:۴۹
گرامی نیلوفراگر پیشم نشینی دل نشانیاگر نزد من باشی آرامش دل من خواهی بود
user_image
محسن
۱۴۰۰/۰۱/۰۵ - ۰۱:۴۶:۴۲
از سر این چیز دست بردارید. همین چیز است که غزل را جانانه آغاز کرده. چرا سر.
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۳/۱۸ - ۰۴:۴۱:۲۳
به نظر من چیز درست تر از سر است . و واقعا چه قدر این شعر لطیف و پر معنا هست ...   
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۸/۱۴ - ۰۳:۴۴:۱۸
غزل ۱۰۸  وزن : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل  مرا خود با تو چیزی در میان هست   وگرنه روی زیبا در جهان هست معنی بیت اول  ۱ _ در میان من و تو چیزی دیگر و پیوندی دیگر ورای عشق های عادی وجود دارد و الّا چهرۀ زیبا در جهان بسیار پیدا می شود . وجودی دارم از مِهرت گدازان   وجودم رفت و ، مِهرت همچنان هست معنی بیت دوم  ۲ _ وجودی دارم که در اثر عشق سوزان تو گداخته می شود . با آنکه وجود من گداخت و نابود شد ، امّا مهر تو همچنان باقی است . [ مهر = عشق و محبّت / گدازان = سوزان و ذوب کنان/آرایه ء تکرار : وجود ، مهر] مبر ظن کز سرم سَودای عشقت   رود تا بر زمینم استخوان هست معنی بیت سوم  ۳ _ گمان مکن که تا زنده هستم و رمقی دارم و دو پارۀ استخوان از من باقی است ، خیال عشق تو را از سر به در می کنم . [ ظن بردن = گمان بردن / سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود / استخوان بر زمین بودن = کنایه از زنده بودن ] اگر پیشم نِشینی ، دل نشانی   وگر غایب شوی ، در دل نشان هست معنی بیت چهارم  ۴ _ اگر در کنارم نشینی ، به من آرامش می بخشی و چنانجه از نظرم غایب کردی ، نشان تو در قلبم موجود است و با آن سرخوشم . [ نشاندن دل = کنایه از آرام گرفتن دل ] به گفتن راست ناید شرح حُسنت   ولیکن گفت خواهم تا زبان هست معنی بیت پنجم ۵ _ گر چه نمی توان حقّ شرح زیبایی تو را با بیان کردن آن ادا کرد ، امّا تا هنگامی که زبان وجود دارد ، از آن حُسن و ملاحت سخن خواهم گفت . [ حُسن = جمال و زیبایی / راست آمدن = کنایه از قابل وصف بودن ] ندانم قامت است آن یا قیامت ؟   که می گوید چنین سرو روان هست معنی بیت ششم ۶ _ نمی دانم این قامت بلند معشوق است یا با برخاستن او قیامتی به پای گشته است ؟ چه کسی می تواند بگوید که سرو روانی چون او وجود دارد ؟ [ قیامت = رستاخیز / سرو روان = سرو رونده و خرامان ، سروی که به ناز تکان خورد ] توان گفتن به مَه مانی ، ولی ماه   نپندارم چنین شیرین دهان هست معنی بیت هفتم  ۷ _ می توان گفت که تو مثل ماه هستی . امّا گمان نمی کنم که ماه دهانی به شیرینی دهان تو داشته باشد ، پس تو از ماه برتری . [ شیرین دهان = لب شیرین ، لب لطیف و با طراوت ، لبی که در آن شادی و نشاط باشد ، لبی که سخنان فصیح و بلیغ می گوید ] به جز پیشت نخواهم سر نهادن   اگر بالین نباشد ، آستان هست معنی بیت هشتم  ۸ _ جز در مقابل تو سر تسلیم بر زمین نخواهم گذاشت ، اگر نتوانم سر بر بالین تو نهم . می توانم بر آستانت که به نرمی بالین است سر گذارم . [ آستان = درگاه و پیشگاه / سر نهادن = کنایه از تسلیم و مطیع گشتن ] برو سعدی که کوی وصل جانان   نه بازاری است کآنجا قدر جان هست معنی بیت نهم  ۹ _ ای سعدی از این سودا دست بردار و برو . زیرا کوی وصال معشوق از آن بازارهایی است که در آن متاع جان عاشقان بهایی ندارد . [ جانان = معشوق و محبوب همچون جان عزیز / قدر = بها و ارزش ] منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید ..
user_image
متین میرزائی
۱۴۰۲/۰۱/۲۸ - ۱۴:۰۸:۲۴
درود منظور از آستان در بیت ۸ رو میشه بگید؟
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۰۲/۱۰ - ۰۲:۱۲:۳۷
آقا متین عزیز سلام     ضمن تشکر از بزرگواری شما خدمتتان معروض میدارم آستان به معنای درگاه ،پیشگاه ،ورودی منزل یا کریاس درب میباشد و رسم بر این بوده هنگام ورود به حضور بزرگان  در پیشگاه ورودی (شادروان =پیشگاه در وخیمه گاه سلطان )به خاک افتاده وسر را به علامت تکریم بر خاک آستان میمالیدند که هنوز هم در اماکن مذهبی مثل قبور ائمه شاهد این امر هستیم  در اینجا سعدی علیه الرحمه میفرمایند  من بجز تو دل ودین به کسی دیگر نمیبازم وکس دیگری را اطاعت نخواهم کرد و حتی اگر نتونم سرم را بر بالین تو بگذارم اشکال نداره وسر را بر آستان تو خواهم سائیدو اظهاربندگی خواهم کرد .   شاد باشی عزیز