سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۱۱

۱

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست

۲

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس

که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست

۳

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

در و دیوار گواهی بدهد کاری هست

۴

هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید

تا ندیده است تو را، بر مَنَش انکاری هست

۵

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟

همه دانند که در صحبت گل، خاری هست

۶

نه منِ خام‌ْطَمَع، عشق تو می‌ورزم و بس

که چو منْ سوخته در خیل تو بسیاری هست

۷

باد، خاکی ز مُقامِ تو بیاوَرْد و بِبُرد

آب هر طِیب که در کلبهٔ عطاری هست

۸

من چِه در پای تو ریزم، که پسندِ تو بُوَد؟

جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست

۹

من از این دَلقِ مُرَقَّع به دَرآیم روزی

تا همه خلق بِدانَنْد که زُنّاری هست

۱۰

همه را هست همین داغِ مُحبّت، که مراست

که نه مستم من و در دورِ تو هُشیاری هست

۱۱

عشقِ سعدی نه حدیثی است که پِنهان مانَد

داستانی است که بر هر سرِ بازاری هست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 671
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 485
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 540
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
مریم فقیهی کیا :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
دکتر آرش زاهد
۱۳۸۹/۰۹/۱۹ - ۰۴:۲۶:۳۷
1- در بیت دوم مصراع دوم در بعضی نسخ منجمله در گنجور ، آثار ملک الشعرای بهار ، مسمطها آنجا که این بیت را از شیخ اجل تضمین کرده به این صورت آمده است: (که به هر حلقه زلف تو گرفتاری هست)2- در بیت هفتم مصراع دوم در غالب نسخ منجمله مرجع فوق الذکر (طبله عطار) آمده که در افواه عوام هم قول متواتر است و بجای (کلبه عطار) مناسبتر به نظر می رسد.3- در بیت دهم مصراع دوم کلمه (من) اضافی است و باید حذف گردد.
پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است و موارد 1 و 2 در حاشیهٔ همین تصحیح به صورت بدل ذکر شده است. در مورد شمارهٔ 3 حذف «من» در مصرع یاد شده مشکل وزنی ایجاد می‌کند و مستند هم نیست.
user_image
عباس مشرف رضوی
۱۳۸۹/۱۱/۰۶ - ۱۰:۱۲:۴۲
چند تفاوت جزئی در ضبطبه کمند سر زلفت (مویت؟) نه من افتادم و بسکه به هر حلقه زلف تو گرفتاری هستعشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماندبه عشق سعدی نه دردیست که پنهان ماند(هرچند صورت حاضر، صحیحتر می نماید)که نه مستم من و در دور تو هشیاری هستبهکه نه من مستم و در دور تو هشیاری هست
user_image
م‍‍ژده غلامعلی نژاد
۱۳۹۰/۰۱/۰۵ - ۲۳:۵۳:۰۲
با سلامگر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیستدر و دیثوار گواهی بدهد کاری هستنکته بسیار ظریفی که در این بیت مشهود است این است که حتا اشیاء که به ظاهر بی شعور بنظر میرسند از تمامی افکار و احساسات و اعمال انسان باخبرند و بنابر این حتی آنان نیز میدانند که در دل انسان چه می گذرد و نکته مهم تر این است که عشق آنقدر قدرتمند است که حتی موجودات ساکن و جامد نیز آن را درک می کنند.
user_image
بابک
۱۳۹۱/۱۰/۲۸ - ۱۹:۴۶:۵۵
خانم مژده٫شاعران بزرگ از جمله سعدی در اکثر موارد باب را باز گذاشته اند که خواننده بر مبنای ذوق شخصی و درونی تعبیرات مختلفی از گفتار آنان بکند وقانون و قاعدهٔ مشخّص، منظّم، و یکپارچه برای آن وضع نکرده اند که محدودیت به آن تعابیر بدهد. بنابراین وسعت فضای گفتار آنان این را برای خواننده مقدور میسازد که آنچه را که برایش مفهوم نزدیکتر و بهتری دارد انتخاب کند. در بیت مورد نظر شما برداشت من اینست که: اگرچه من بگویم که مرا با تو سروکاری نیست٫ «ولی آن قدر که سرم را به در و دیوار زدم» آنان گواهی دهند که......شاد باشید
user_image
بهزاد
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۱۳:۲۲:۴۰
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بودجان و سر را نتوان گفت که مقداری هستبا سلام، به نظر می رسد در بیت فوق مصرع دوم سر و جان مناسبتر باشد و از نظر وزنی درست تر است.یعنی مصراع دوم بشود :سر و جان را نتوان گفت که مقداری هستمتشکرم
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۲/۰۲ - ۱۳:۳۴:۳۷
با سلام،این بیت آدمو{حداقل منو}!یاد اشعار حافظ میندازه.فوق العادستمن از این دلق مرقع به درآیم روزیتا همه خلق بدانند که زناری هست
user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۲/۰۲ - ۱۳:۳۸:۲۹
من از این دلق مرقع به درآیم روزیتا همه خلق بدانند که زناری هستاین بیت آدمو{حداقل منو}! یاد اشعار حافظ میندازه.البته نباید فراموش کرد که اساس کر شعر حافظ در واقع اشعار شیخ اجل و خواجو هست و البته حافظ رو نباید یک مقلد صرف دونست!
user_image
سعید
۱۳۹۳/۰۲/۲۰ - ۱۱:۴۸:۰۹
این شعر سعدی براستی روان و اثرگذار است و به گمانم از کارهای درخشان حضرت استاد است تا آنجا که ملک الشعرای بهار را هم به وجد آورده تا مسمط معروفش را بسراید.
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۲/۲۳ - ۱۴:۳۷:۲۳
با صدای شجریان و سه تار مرحوم لطفی گوش کنین ، لذتش دو چندانه : پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
احمدرضازاهدی طبرستانی
۱۳۹۳/۱۲/۱۰ - ۰۴:۴۰:۳۱
این شعر به معنای واقعی ترجمان ضمیر پاک وخداجوی شاعر آن است که بی شک او را از شاعران دیگر در این خصوص متمایز می سازد .این شعر هم ساختار ادبی زیبایی داشته وهم معنای عمیق عرفانی دارد بایستی برای این شعر به روح حضرت اجل سعدی شیرازی درود فرستاد
user_image
حسین
۱۳۹۴/۰۱/۲۱ - ۰۶:۴۲:۳۵
آقای بابک ! :باید گفت که تلاش شما برای غیر روحانی و معنوی جلوه دادن این شعر باطل است و معنی آن بیت آن نیست که شما فرمودید . البته « هر کسی از ظن خود شد یار من ... » شما می توانید احوالات خودتان را بر روی شعر سعدی سوار کنید . تفسیر خانم مژده کاملا صحیح است . در پناه حق .
user_image
شیلان شبلی
۱۳۹۴/۰۲/۱۵ - ۱۲:۱۰:۵۳
با سلامدر بیت هفتم به جای کلبه٬ کلمه ی طبله به نظر درست تر می آید.
user_image
آریا
۱۳۹۴/۰۳/۱۱ - ۱۰:۵۸:۱۸
یک شاخه گل 425 هم استاد شجریان این غزل رو خونده...بهترین عاشقانه سعدی(نظرشخصی) با صدای استاد خاطره انگیزتره
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۳/۳۱ - ۲۰:۰۶:۱۴
آقاحسین گرامی،"تلاش برای غیر روحانی و معنوی جلوه دادن این شعر"؟؟؟عزیز نه تنها نقد شما بر گفتار بنده دقیق نیست بلکه به کلّی از مرحله پرته، به دلایل ذیل:1- کی و کجا "تمامی شعر" را معنی و یا تفسیر کردم که بخواهم انرا غیرروحانی و غیرمعنوی توصیف کرده باشم؟( هیچ کجا)2-فکر کنم اینرا مشخصاً گفتم که شاعران بزرگ این باب را باز گذارده اند که تعبیرات مختلفی را از گفته آنان بشود برداشت کرد.3- هیچ جا برداشت خانم مژده را نفی کردم؟(که نکردم)4- مشخصاً گفتم " برداشت من" از این بیت بخصوص چنین است (ودر مورد تمامی غزل هیچ ابراز عقیده ای نکردم ) ، انهم به خاطر رابطه " سر و کار" در مصراع نخست با "در و دیوار" در مصراع پسین که اینرا تداعی میکند که "کار سر" با "در و دیوار" چنان است که آثار سر بر روی در و دیوار مانده یعنی "از فراق و دوری سرم را آنقدر به در و دیوار زده ام...." در عوض گویش جنابعالی اینرا بیان میکند که نظر خود را "حجّت" میدانید و نظر دیگران را باطل... که صدالبته که "تو فلک خواهی هفت شمار خواهی هشت....." ضمناً آیا از گفتار شما این برداشت رامیتوان کرد که هنگامی که حضرتعالی در خیابان راه میروید با آسفالت و تیر چراغ برق و بطری پلاستیکی و غیره رابطه معنوی و روحانی دارید؟ مثلاً میتوانید از این اجسام پرسش کنید که بطری مواد اولیش از کجا آمده، سیم برق در کدام کارخانه تولید شده و مس درونش از کدام معدن خارج شده، آن آسفالت شنهایش از کدام بیابان جدا شده؟ اگر چنین است که برادر شما یک موجود خارق العاده ای هستید که بنده در حّد و اندازه ای نیستم که حتّی بدانم شما را چه باید خطاب کنم.و یا آیا فقط آن اجسام هستند که راز دل و افکار و اعمال شما را میدانند؟ پس اگر چنین است نباید گفت که آنها،یعنی شن و سیم و بطری پلاستیک و امثالهم، موجودات برتر و ارجح بر شما میباشند؟دوست گرامی اگرچه عرفا از زبونی عقل برابر عشق سخن گفته اند، ولی برای موجوداتی درحد این حقیر خِرَد گوهر گرانبها و نایابی است که نمیباید آنرا بی مورد دور انداخت. در آخر، به جای پیش داوری در رابطه با دیدگاه بنده در مورد اشعار شیخ اجل و یا احیاناً بسنده کردن به تعبیرفقط یک بیت توصیه میکنم بیانی را که در حاشیه غزل به مطلع " تن آدمی شریف است به جان آدمیت" را که مرقوم خواهم کرد ( برنامه آینده) مطالعه بفرمایید آنوقت نظر فرمایی کنید.جهانت به کام و فلک یار باد جهان آفرینت نگهدار باد
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۳ - ۱۲:۵۴:۳۵
بنظر من.. که هیچ علمی از ادبیات ندارم و فقط عاشقم و عشق شعرهای سعدی... بیت های اول و دوم.. .سوم و هشتم این شعر بسیار زیباست... البته که بیت های دیگر این شعر هم زیباست اما از درک من خارجه... ولی 1 مصرع سعدی توو این شعر هست که ازتون میخوام اینو همیشه توو زندگیتون به یاد داشته باشین ... گرچه کوتاهه ولی میشه از همین 1 مصرع داستانها نوشت... ( همه دانند که در صحبت گل خاری هست ) فوق العاده پر معنیه... هر که گلی رو میخواد هر کی اون عطر و رنگ و جاذبه ی زیباش رو میخواد... باید خار گل رو هم به ناچار بپذیره...
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۴/۱۳ - ۱۳:۱۶:۱۶
کسرای گرامیباغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدشبر جفای خار هجران صبر بلبل بایدشno pain no gain .
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۴/۱۳ - ۱۸:۰۳:۵۵
کسرای عزیز، انشاءالله زمانی که به دلدارت رسیدی شیخ و خواجه را از یاد نبری و با یار این اشعار را بخوانی.
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۶ - ۰۶:۱۲:۰۷
با تشکر از روفیای عزیز و آقا بابک گل... چشم حتما
user_image
یک نفر
۱۳۹۴/۰۴/۲۳ - ۱۴:۲۳:۲۸
سلامبا اجازه این شعر را برای داشتن و خواندن بیشتر کپی کردیم
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۲۴ - ۰۰:۴۸:۱۴
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرودهر که بر چهره از این داغ نشانی داردسعدیا کشتی از این موج به در نتوان بردکه نه بحریست محبت که کرانی داردهمه را هست همین داغ محبت که مراستکه نه مستم من و در دور تو هشیاری هستعشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماندداستانیست که بر هر سر بازاری هست
user_image
نجمه برناس
۱۳۹۴/۰۸/۰۹ - ۱۵:۵۰:۴۵
در بیت سوم : گر بگویمکه مرا با تو سر و کاری نیست / در دیوار گواهی بدهد کاری هست
user_image
نجمه برناس
۱۳۹۴/۰۸/۰۹ - ۱۶:۰۳:۳۱
در بیت سوم بین کاری در مصرع اول و کاری در مصرع دوم آرایه جناس است . در مصرع دوم تلفظ آن « که آری هست » مفهوم بیت ؛ اگر بگویم که من به تو دلبستگی ندارم در و دیوار گواهی می دهند که عاشق تو هستم .در تأیید صحبت دوست عزیزمان خانم مژده غلامعلی نژاد باید بگویم مولوی نیز درباره شعور داشتن جمادات در مثنوی اژدهای نفس آورده است : چون عصای موسی اینجا مار شد / عقل را از ساکنان اخبار شد سنگ بر احمد سلامی می کند / کوه ، یحیی را پیامی می کند و از زبان جمادات می گوید : ما سمیعیم و بصیریم و هشیم / با شما نامحرمان ما خامشیم که منظور از نامحرمان ما انسانها هستیم ( نامحرمان عالم معنا )
user_image
نجمه برناس
۱۳۹۴/۰۸/۰۹ - ۱۶:۱۹:۱۵
درباره واژه رقیب که امروزه تعبیر آن کسی که معشوقه آن عاشق دیگری داشته باشد . یعنی دو نفر عاشق یک نفر باشند که هریک نسبت به دیگری رقیب حساب می شود در گذشته مفهوم رقیب شاید متفاوت بوده است . رقیب در اصل به معنی نگهبان است که زیبارویان نگهبانی همیشه همراه آنها بوده است که مانع از مزاحمت افراد و نزدیک شدن آنها به زیبارو می شد و از طرفی چون خود او همیشه همراه زیبارو بود خواهان و عاشق او می شودو مانع از رسیدن عاشق به معشوق می شود که در واقع همین موضوع باعث می شود کم کم تعبیر رقیب عوض شود .
user_image
علی عباسی
۱۳۹۵/۰۸/۰۶ - ۱۹:۲۰:۵۶
از سه نسخه ی معروف تنها تصحیح فروغی کلبه اورده؛یغمایی و یوسفی طبله ضبط کرده اند،دلیلی که از طرف اساتید مطرح شده اینست که طیب که مجازا عطرهاییست که عطار در صندوقچه مخصوص خودش که طبله نام دارد میگذارد ومناسبتراز ضبط فروغیست چراکه تناسب و ارتباط طیب و عطار و طبله خود حرف دیگریست....ایهام تناسب زیبای اب با خاک و باد هم زیباست..مقام درینجا محل اقامت و کوی یارهست...دربیت بعد مضمونی تکرارشده از سعدی رامیبینیم چنانک گفت:من چه درپای توریزم که خورای تو بود...الخدر سه بیت اخر از پربسامدترین مضامین شعر فارسی را میبینیم که مثلا حافظ بترتیب از هرسه ابیاتی سروده:من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی/که پیر میفروشانش به جامی نمیگیرندویا:اتش زهدوریا خرمن دین خواهد سوخت/حافظ این خرقه پشمینه بیندازوبرو_دورداراز خاک و خون دامن چوبرما بگذری کندرین ره کشته بسیارند درراه شما_...وین رازسربه مهر بعالم سمرشود...ایهام "کاری هست" و "دور" هم درین غزل بسیارزیباست
user_image
لیلا اسدی
۱۳۹۶/۰۳/۰۷ - ۰۱:۵۱:۴۳
تضمین این شعر توسط ملک الشعرای بهار هم خواندنی است..
user_image
ایرانی
۱۳۹۷/۰۱/۲۵ - ۰۶:۰۳:۰۴
نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بسکه چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
user_image
بلبل عاشق
۱۳۹۷/۰۲/۱۸ - ۰۹:۲۲:۵۱
این غزل را استاد شجریان در کنسرت چشمه نوش به همراه سه تار نوازی استاد لطفی در سه گاه خوانده اند. البته در آلبوم منتشر شده جای نشده است.
user_image
کاربر
۱۳۹۷/۰۴/۱۳ - ۰۷:۴۷:۴۲
پیشنهاد میکنم تضمین این شعر رو که به صورت مسدس توسط ملک الشعرای بهار به زیبایی نوشته شده است مطالعه بفرماییدملک‌الشعرای بهار » گزیده اشعار » مسمطها » شمارهٔ ۱/
user_image
سیدمسعود
۱۳۹۷/۰۹/۱۳ - ۱۲:۳۲:۳۱
باد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببردآب هر طیب که در کلبه عطاری هستشیخ اجل در این بیت با ظرافت نام سه عنصر از چهار عنصر را آورده باد و آب و خاک و آتش چهار عنصری است که حکما معتقد بودند جهان از این چهار عنصر تشکیل شده هر چند در این بیت آب به معنی آبرو می باشد
user_image
علیرضا
۱۳۹۹/۰۱/۲۷ - ۲۳:۳۷:۰۳
این غزل در آلبوم دل شیدا استاد ناظری هم به زیبایی در بیات اصفهان خوانده شده اما در مجموعه‌هایی که در سایت قرار داره برای انتخاب موجود نیست. دوستان علاقه‌مند میتونن تهیه و گوش کنن.
user_image
مجید
۱۳۹۹/۰۲/۰۶ - ۱۵:۱۳:۲۴
خیلی لذت بردم بیتها پشت سر هم آدم رو به دنبال خودش میکشونه و مجبور میکنه چند بار غزل رو دوباره بخونی و تحسینش کنی.چه نوابغی داشتیم،روحت شاد
user_image
سید حسین مجرد از رشت
۱۳۹۹/۰۵/۱۱ - ۰۱:۴۲:۲۵
این غزل آنقدر زیبا و پرمعنی است که ملک الشعرای بهار نیز از این غزل کمک گرفته و در مراسمی که به مناسبت بزرگداست سعدی برپا شده بود، برای شیخ اجل شعر زیبایبی سرود.من همه ابیات این غزل بسیار زیبا را دوست دارم اما بیت هشتم ( من چه در پای تو ریزم) را بیشتر دوست دارم.
user_image
کیومرث محمدی
۱۳۹۹/۰۷/۰۷ - ۰۹:۳۹:۵۴
این شعرزیبا را را استاد شجریان در اجرای خصوصی "آب حیات " با سه تار زنده یاد مشکاتیان و ضرب آقای "محبی" به زیبایی هرچه تمامتر اجرا کرده اند
user_image
ساسانی
۱۳۹۹/۰۷/۲۹ - ۱۲:۲۴:۳۵
بله اجرای زنده یاد آقای استادشجریان با سه تار مرحوم استاد مشکاتیان در مایه دستگاه نوا از روی این غزل استاد سخن بوده که دلنشین و ماندگار است. روح این عزیزان شاد باد
user_image
مصیب
۱۳۹۹/۱۰/۰۸ - ۱۲:۵۳:۳۱
در مورد سعدی چی بگم باید بگم سعدی زیباترین والا ترین بهترین برترین عاشقانه ترین آسان ترین سخت ترین پر معنی ترین پند آموز ترین شعر جهان را دارد سعدی با روح انسان بازی می کند
user_image
Almost blue
۱۴۰۰/۰۹/۲۰ - ۰۵:۱۵:۴۶
سلام خدمت دوستان و بزرگان ادب ممنون میشم که اگر بیت 9 را تفسیر بفرمایید  متوجه منظور جناب سعدی نمیشوم خیلی سپاسگزارم
user_image
جهان
۱۴۰۱/۰۳/۲۰ - ۱۱:۱۰:۳۲
جهان. با کمال تاسف بعد از گوشزد دوستان دانشمند در سنوات گذشته،کماکان غلط بنیان کن در مصراع دوم بیت هفتم تکرار شده و دوستان محترم دست اندرکار گنجور بر این گوشزدها وقعی ننهاده اند.دوستانی هم که گمان میکنند خوش صدا هستند بدون توجه و تعمق به معنی این مصراع ،با اصرار واز] غلط (کلبه) را به جای( طبله) بازخوانی میکنند.مگر عطاران (ادویه جات یا گیاهان داروئی و معطرات ) خود را در کلبه!! آنهم کلبه ای با در باز نگهداری میکنند، که «طیب» آن از دور به مشام برسد؟به معنی طبله دقت کنید.« طبله( صندوقچه کوچک.سله عطار:بویدان.دوکدان و... کیسه کوچکی که درآن بوی خوش نهند و ....  ((آب هر طیب که در «طبله» عطاری هست.))
user_image
رضا
۱۴۰۱/۰۶/۲۴ - ۰۰:۵۴:۰۴
اجرای غیر رسمی استاد شجریان به همراه محمد رضا لطفی رو گوش کنین
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۷/۰۹ - ۱۳:۳۹:۵۶
وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن  فع لان  معنی بیت اول  ۱ _ ای دوست ،اگر دیگران بگویند من جز تو یاری دارم یا شب و روز به جز اندیشیدن به تو به کار دیگری می پردازم ، به سخن آنان گوش مده . [ تضاد : شب ،روز ]  معنی بیت دوم  فقط من نیستم که گرفتار زلف تو شده ام ،بلکه در هر پیچ و تاب زلف تو یک گرفتار وجود دارد . [ تشبیه : سر زلف به کمند ] معنی بیت سوم  ۳ _ اگر من ادعا کنم که با تو پیوند و الفتی  ندارم ، در و دیوار شهادت می دهند که این پیوند وجود دارد ، یا که آری ، این پیوند وجود دارد . [ ایهام : کاری هست ۱ _ که آری هست ۲_ کار و امری هست .] معنی بیت چهارم  ۴ _ هر کس مرا در اثر عشق ورزیدن به تو سر زنش کند و این کار را بر من عیب بشمارد ، تا زمانی که تو را ندیده ،عشق را بر من ناپسند می شمارد ، اما به محض دیدن تو به من حق می دهد و دست از سرزنش من بر می دارد . [ انکار : ندانستن و باور نداشتن ، نشناختن ] معنی بیت پنجم  ۵ _ چه می توانم کرد ، اگر در برابر ستم نگهبان تو صبر پیش نگیرم ؟ زیرا همه می دانند که هر گلی در همنشینی خود خاری دارد، پس برای رسیدن به گل از تحمل نیش خار گزیری نیست . [ جور : ستم / صحبت : مصاحبت و همنشینی /تضاد : گل ،خار ] معنی بیت ششم  ۶ _ تنها منی که آرزوی بیهوده در سر دارم ، عاشق تو نیستم ، بلکه عشاق دل سوخته ای چون من در میان هوا داران تو بسیار دیده می شوند. [ خیل : قبیله و طایفه ، گروه و هواداران / کنایه : خام طمع ( کسی که طمع و آرزوی بیهوده دارد) سوخته ( شیفته و عاشق ، رنج دیده )/ تضاد معنوی : خام ،سوخته ( هر دو در معنای مجازی )] معنی بیت هفتم  ۷ _ باد از جایگاه تو خاکی  بیاورد و با آن آبروی هر چیز معطری را که در دکان عطار بود ، بریخت و آنها را بی بها ساخت . [ مقام : جای و اقامتگاه / آب : آبرو ، ارزش و اعتبار / طیب : بوی خوش و هر چیز معطر / عطار : عطر فروش / تناسب : طیب ، عطار / تناسب : بین " آب " در معنای غیر منظورش ، یعنی " ماده ء سیّال معروف " با " خاک و باد" / تضاد : بیاورد و ببرد ،باد و خاک ]  معنی بیت هشتم  ۸  _ چه چیزی می توانم نثار قدم هایت سازم که آن را بپسندی ؟ بی تردید نمی توان گفت که جان و سر من در برابر تو ارزشی برای نثار شدن دارند . [ مقدار : قدر و ارزش / تضاد : پا ، سر ] معنی بیت نهم  ۹ _ سرانجام روزی این لباس صوفیانه ء ریایی را بیرون می آورم ، تا همه ء مردم بدانند که صوفی واقعی نیستم و در زیر  این خرقه زنار کافران بر کمر دارم . [ دلق: لباس ژنده ای که درویشان به تن کنند / مرقع : رقعه ها و پاره های به هم دوخته شده ، خرقه ء صوفیان که از پاره های رنگارنگ به هم دوخته شده ، تهیه می شده است / زنّار : کمر بندی بوده که ذمّیان مسیحی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بودند که داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند ، چنانکه یهود مجبور بودند بر شانه ء خود تکه پارچه ء زردی به نام عسلی بدوزند . در ادبیات صوفیانه زنّار رمز کفر و بت پرستی است ، چنانکه خرقه نشان زهد و ایمان است / تضاد معنوی : دلق مرقع ،زنار / جناس لاحق : دلق ، خلق ] معنی بیت دهم  ۱۰ _ همه ء مردم همین نشان دوستی را که من دارم بر خود احساس می کنند ، برای اینکه معلوم شود در روزگار تو همه چون من، مست عشق تو اند و هیچ هشیاری پیدا نمی شود . [ داغ محبت : سوز و آتش عشق / دور : زمان و روزگار / تضاد : مست ، هشیار / ایهام : دور ، ۱ _روزگار  ۲ _ به قرینه ء " مست " دور می خواری مراداست / جناس لاحق : مست ، هست ]   معنی بیت یازدهم  ۱۱ _ داستان عشق ورزی سعدی قصه ای نیست که بتوان آن را از مردم مخفی نگه داشت ، زیرا داستان شیدایی او در سر هر بازاری بازگو می شود و همه از آن آگاهند . [ حدیث : سخن ، ماجرا ، افسانه و داستان / کنایه : بر سر بازار بودن ( ظاهر و آشکار بودن )] منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .
user_image
نوید خسروانی
۱۴۰۱/۱۰/۰۴ - ۰۶:۰۷:۰۸
مرحوم استاد شجریان این غزل را یک‌بار در سه‌گاه (با مرحوم استاد لطفی، کنسرت چشمه‌ی نوش، پاریس ۱۳۷۲) و در نوا (با مرحوم استاد مشکاتیان، اجرای خصوصی «آب حیات») اجرا کرده‌اند. جفتش را سایت وزین خصوصی دارد.
user_image
مصطفی آهنگرها
۱۴۰۳/۰۱/۱۳ - ۱۳:۰۲:۱۰
غیر از سه اجرایی که در کنسرت پاریس (در سه‌گاه) و آلبوم «آب حیات» (در نوا) و یک شاخه گل ۴۲۵ (در بیات اصفهان) وجود دارند، یک ساز و آواز افشاری به همراه سه‌تار احمد عبادی نیز وجود دارد که من فقط توانسته‌ام روی یوتیوب پیدا کنم.