سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۱۸

۱

جان ندارد هر که جانانیش نیست

تنگ‌عیش‌ست آن که بستانیش نیست

۲

هر که را صورت نبندد سر عشق

صورتی دارد ولی جانیش نیست

۳

گر دلی داری به دلبندی بده

ضایع آن کشور که سلطانیش نیست

۴

کامران آن دل که محبوبیش هست

نیکبخت آن سر که سامانیش نیست

۵

چشم نابینا زمین و آسمان

زان نمی‌بیند که انسانیش نیست

۶

عارفان درویش صاحب‌درد را

پادشا خوانند گر نانیش نیست

۷

ماجرای عقل پرسیدم ز عشق

گفت معزول‌ست و فرمانیش نیست

۸

درد عشق از تندرستی خوشترست

گرچه بیش از صبر درمانیش نیست

۹

هر که را با ماهرویی سر خوش‌ست

دولتی دارد که پایانیش نیست

۱۰

خانه زندان‌ست و تنهایی ضلال

هر که چون سعدی گلستانیش نیست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 675
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 471
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 519
حمیدرضا محمدی :
فاطمه زندی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پزی ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
کامران
۱۳۸۹/۰۹/۰۷ - ۱۲:۴۹:۱۱
یه نکته جالب! اسم من کامران محبوبیه!به تازگی متوجه شدم که سعدی توی بیت چهارم همین غزل اسم و فامیل منو (توی یک مصراع!!!) به کار برده!!!خیلی برام جالب بود و به این تشابه افتخار میکنم
user_image
رضا سعدی
۱۳۹۲/۰۸/۱۱ - ۰۴:۰۲:۲۸
5. انسان: مردمک چشم
user_image
پژمان رضوی
۱۳۹۶/۱۰/۱۶ - ۰۲:۲۱:۰۲
دوستان اگر موافق باشند میخواهم بدعتی بگذارم که نظر دوستان را در مورد شاه بیت هر یک از غزلهای سعدی جویا شوم . به سلیقۀ بنده شاه بیت این غزلاین بیت است : - درد عشق از تندرستی خوشترست - گر چه بیش از صبر درمانیش نیست
user_image
ahmadi
۱۳۹۶/۱۱/۱۳ - ۰۹:۴۹:۳۴
با سلام مصرع " گر دلی داری به دلبندی بده "را شادروان عبدالعلی وزیری یصورت زیر با آواز اجرا کرده اند :گر دلی داری به دلداری سپار
user_image
حامد
۱۳۹۹/۰۱/۲۳ - ۰۰:۴۸:۳۵
درود بر روح بلند و بی همتای سعدی عارفان درویش صاحب درد راپادشا خوانند اگر نانیش نیستنظر به اینکه حرف "ه"در مصرع دوم از کلمه پادشاه حذف شده و این کلمه رو یک کم غیر معمول کرده این احتمال وجود داره که این کلمه پادشه بوده باشه البته این نظر من هستش .
user_image
شیرینکام
۱۴۰۰/۱۰/۲۲ - ۱۱:۵۴:۵۸
با سلام  استاد غزل، در بیت آغازین و بیت انتهایی به نام دو کتابش بوستان و گلستان اشاره کرده است
user_image
شیرینکام
۱۴۰۰/۱۰/۲۴ - ۱۴:۴۵:۱۶
در بیت دوم «صورت» جناس تام است صورت بستن به معنای پدید آمدن و نقش بستن است و صورت دوم به معنای جسم و کالبد.
user_image
رها
۱۴۰۱/۰۲/۰۲ - ۰۴:۰۳:۳۸
سلام معنی این بیت رو متوجه نشدم: چشم نابینا زمین و آسمان زان نمی‌بیند که انسانیش نیست اگر راهنمایی بفرمایید ممنون میشم    
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۰۸ - ۱۳:۴۳:۱۴
غزل شماره ۱۱۸ وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (بحر رمل مسدّس مقصور عروض ) جانان :معشوق و محبوب همچون جان عزیز  عیش : خوشی و شادی  تنگ عیش : تهی دست ،مفلس  معنی : هرکس محبوبی چون جان عزیز ندارد ،جسمی است بی جان ،همچنانکه هرکس بوستانی برای تفرّج ندارد اندوهگین است. ۲_سرّ عشق :راز و حقیقت عشق  صورت بستن (کنایه ):به نظر آمدن و تصور کردن  صورت (تصویر ذهنی ) صورت (چهره ،جسم) معنی هرکس تصوّری از عشق در ذهن نداشته باشد ،جسمی است بی جان ،یا به روایتی دیگر ..انکه عاشق نیست مرده است. ۳-دلبند : معشوق و اسیر کننده ء دل  معنی : اگر قلبی برای عشق ورزیدن داری ،آن را به یاری دلبند تقدیم کن ،چرا که آدمی اگر معشوقی نداشته باشد ،مثل سرزمینی است که سلطانی بر آن فرمان نمی راند و به همین دلیل آشفته و پر آشوب است. ۴_کامران :کامیاب و سعادتمند  سامان : ترتیب و نظام ،مال و ثروت  دل و سر (به قرینه های اسناد کامرانی و نیکبختی به آنها ). معنی : چه کامروا و سعادتمند است آن دلی که دلداری دارد و چه خوشبخت است ،سری که در اثر عشق نا به سامان گشته است ،یعنی شوریدگی عاشق عین سعادت اوست . ۵_انسان :مردمک چشم ،مردمک چشم را از آن جهت انسان گویند که بیننده را شکل انسان در آن نظر می آید ،به همین جهت در فارسی مردم و مردمک نیز گویند .(لغت نامه ) بیت با توجه به مضامین بالا در معنای غیر حقیقی خود به کار رفته است  تناسب :نابینا ،نمی بیند ،انسان (مردمک ). معنی :علت اینکه چشم نابینا نمی تواند زمین و آسمان را ببیند ،این است که مردمک ندارد ،یعنی دلی،که دلدار ندارد ،مثل چشم بی مردمک توان دیدن ندارد. ۶_درویش :در لغت به معنی خواهنده از درها و گداست،فقیرانی که گدایی کنند و با آواز خویش شعر خوانند و تبر زین بر دوش و پوست حیوانی چون گویفند و امثال آن بر پشت دارند و موی سر دراز و آویخته و موی ریش و سبلت ناپیراسته و ژولیده دارند (یاد داشت مرحوم دهخدا) کلمه درویش در اصل "درویز"بود ."زا" را به "شین " بدل کرده اند و "در ویز " در اصل "درآویز "بوده ،به معنی آویزنده از در ، چون گدا به وقت سوال از درها می آویزد ،یعنی درها را می گیرد ،لذا گدا را درویش،گفتند .(لغت نامه ) در اصطلاح درویش به معنی کسی است که ترک دنیا کرده باشد و... درد: احساس نیاز و تمنای شدید برای رسیدن به معشوق .دردِ طلب عشق. تضاد :درویش ،پادشاه  معنی :عارفان سالکان اهلِ درد و نیازمندان به عشق را پادشاه نی دانند ،گرچه نانی به سفره نداشته باشند . ۷_فرمان: حکم و دستور .تقابل عقل،و عشق  معنی داستان و سرگذشت عقل را از عشق پرسیدم ،در جواب گفت :عقل در برابر عشق کاره ای نیست و حکم و فرمانی نمی تواند صادر کند . ۸_بیش : به جز   تضاد : درد ،تندرستی، درمان  معنی اگر کسی درد عشق به جان داشته باشد ،حالت او از حالت انسان تندرست و سالم بهتر است،گر چه برای این درد جز شکیبایی درمانی وجود ندارد. ۹_دولت: سعادت و اقبال معنی هرکس که به زیبا رویی سرخوش و شادمان است گویی به عشق و دوستی پایان ناپذیر دست یافته است. ۱۰_ضلال :گمراهی ،هلاکت و تباهی  خانه به زندان و تنهایی به ضلال تشبیه شده است. معنی :هرکس که مثل سعدی گلستانی یا معشوقی زیبا نداشته باشد ،خانه برای او مثل زندان و تنها ماندن او عینِ گمراهی اوست.. برگرفته ازشرح غزلهای سعدی دکترمحمدرضابرزگر خالقی  دکترتورج عقدایی شاد و تندرست باشید ..