
سعدی
غزل شمارهٔ ۱۳۰
۱
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
۲
در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد
با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
۳
کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل
شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
۴
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود
تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
۵
دیدهام میجست و گفتندم نبینی روی دوست
خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت
۶
ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین مینمود
کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت
۷
سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق
اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت
تصاویر و صوت



نظرات
هادی
پاسخ: با تشکر از زحمتی که بابت نقل بدل مورد استفادهٔ استاد کشیدید با نسخهٔ چاپی تصحیح فروغی مقایسه شد: مطابق متن است. لذا تغییری اعمال نشد، اما به لطف شما نسخهٔ بدل در دسترس دوستان است.
هادی
فایز بهزادی
کرم قلاوند
علی ه
Hossein Mansouripour
Hossein Mansouripour
Hossein Mansouripour
ناشناس
پاسخ میگویند. مراجعان درتمام ابیات غزل بتفاوت نظرداده اند. یکی از آنان به قرائت درست بیت مورد اشکال من، اشاره ای استادانه دارد که مرا نیز بدرستی هدایت کرد. درمردم شهرها و شهرستانهائی که به شیراز، زادگاه حضرت سعدی نزدیکترند، این باور همگانی هست که اگر چشم یا پلک کسی خلجان و پرش کند یا دیده اش بجهد، مسافر عزیزی براو وارد خواهد شد. روی دوست و محبوب خود را خواهد دید. پس فعل (میجست ) به فتح جیم و فعل مثبت (ببینی) در این بیت، صحیح است و معنای بیت چنین: "خلجان و جهش چشم داشتم. گفتند به وصال یار خواهم رسید. اما دیده برمن معلوم داشت که آنچه براو رفته است نه خلجان و پرش که فشار اشک لغزان انتظار و آرزوی وصال یار بوده است." در بیت تخلص، آخرین بیت غزل نیز باید توجه داشت که اگر در مصراع دوم، به جای کلمه ی (اندکی) "ازیکی" بنویسیم، بیت دارای معنی در خور شعر شیخ اجل خواهد بود: "سعدی این ره مشکل افتاده ست در دریای عشق + کاول آخر در صبوری از یکی پایاب داشت" >>> (( در مسیرعشق گام نهادن، با مشکلات مواجه شدن است که اگر با صبوری و دقت بسنجی، در ابتدا و انتهای آن راه،تنها یک پایاب و گذرگاه هست. یا گام نهادن و غرق شدن یا بر کنار ماندن و در امان زیستن!)) با ملاحظه ی تمام حواشی که بر این غزل نوشته اند، میتوان ابیات غزل افصح المتکلمین را بصورت زیر نوشت: "دوش دوراز رویت ای جان، جانم ازغم تاب داشت + ابرچشمم بر رخ ازسودای دل سیلاب داشت، نز تفکر عقل مسکین پایگاه صبر دید + نز پریشانی سر شوریده، چشم خواب داشت، نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود + تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت، دیده ام میجست گفتندم ببینی روی دوست + عاقبت معلوم کردم کاندر او سیماب داشت، روزگارم عشق خوبان، شهد فائق مینمود + کی گمان بردم که شهد آلوده زهر ناب داشت، سعدی این ره مشکل افتاده ست در دریای عشق + کآول آخر در صبوری از یکی پایاب داشت" !بنی آدم اعضای یک ....ند نوشته ی: ح . م . رهگشا بالاخره نفهمیدیم که سعدی "یکدیگر" یا "یک پیکر" گفته است! یکدیگر معنائی جهان شمول دارد و با ترکیب "بنی آدم" به معنای تمام انسانهای جهان، سازگارتر است. تغییر دادن و اصلاح کلمات و عبارات، در اشعارو متون بازمانده از گذشته - که خیلی ضرورت دارد - نباید وابسته به سلیقه ی افراد باشد، چون هرج و مرج ادبی پیش خواهد آورد. نظارت بر ادب وهنر شاعری و نویسندگی وظیفه ی فرهنگستان ادب است که معمولا اعضای آن باید اساتید برجسته، ادیبان متبحر و نخبگان دقیق النظر از تمام محدوده ی کشور باشند تا جزئیات آداب، رسوم، فولکلورها، ضرب المثلها، اصطلاحات رایج و باورهای مردمی، درگوشه و کنار کشور را بشناسند و بر مبنای شناخت کلی خود، به اصلاح مغایرات ادب و آثارادبی بپردازند. ما در روزگاری زندگی میکنیم که خلاف گذشته، هرروز با پدیده ها، آلات و ادوات صنعتی، اسامی و اصطلاحات تازه و تئوریهای جدید دانشمندان و، و، و، روبرو هستیم و به ثبت و ضبط آنها در فرهنگستان و لغتنامه نیاز وافر داریم. کلماتی چون اینترنت، آنلاین، وبسایت و اصطلاحات دیگرکامپیوتری و خدماتی که سخت مورد نیاز جهان امروز هستند، باید در مدارک لغوی فارسی نیز گنجانده شوند. چون جزء فرهنگ ما شده اند. در دیکشنری آکسفورد چاپ 1999 لغت ترکیبی تئوری "بیگ بنگ" که بسیار تازه و نودرآمده و مربوط به سالهای آخر قرن بیستم است، بی درنگ وارد و ضبط شده و در معنای آن نوشته اند : انفجاری است که برخی از دانشمندان، آنرا سبب آفرینش کائنات میدانند. از جهت دیگر با گذشت زمان، در خواندن و نوشتن کلمات، دگرگونیهائی حاصل شده است که از قرائت متون و اشعار، معنای درست عبارات استنباط نمیشود. حرکات، صداها، اعراب، نقطه ها در زیر و روی حروف و علائم انشائی تشدید، تنوین وغیره - خلاف خطوط لاتینی - در جوف کلمات نیستند و میتوانند در جابجا شدن و زیر یا روی حروف قرار گرفتن، معانی را تغییر دهند. چند روز پیش به قطعه آوازی از موسیقی اصیل ایران گوش میکردم که درآن غزل دلنشین سعدی با مطلع زیر خوانده میشد: "دوش دور از رویت ای جان، جانم از غم تاب داشت + ابر چشمم بر رخ از سودای دل، سیلاب داشت" در همان حال که سخت شیفته ی شنیدن آواز و موسیقی دل انگیز آن بودم، قرائت یکی از ابیات غزل را - با شناختی که از سلیقه ی سعدی در بیان مضامین شعری او داریم - مغایر یافتم. "دیده ام میجست گفتندم نبینی روی دوست + عاقبت معلوم کردم کاندر او سیماب داشت" خواننده ی محترم، استاد مسلم آواز ایران که درانتخاب شعر آواز خود، بسیار کنجکاو است، حرف جیم از فعل (میجست) را مضموم و فعل (نبینی) را همچنان که دیده بود بصورت منفی ادا میکرد. سیماب در لغتنامه ی دهخدا، فرهنگ فارسی معین و برهان قاطع، بمعنای جیوه ضبط شده است. جیوه فلز مایع، لغزنده، فرار و جهنده ای است که در کیمیاگری و ساختن اکسیر از آن استفاده میکرده اند. استاد سخن سعدی در این بیت، کلمه ی سیماب را بمعنای اشک سیمابگونه و جهنده آورده است. با اینهمه دو مصراع بیت را نامرتبط باهم و نامفهوم میدیدم. سعدی و ابیات بیمعنی؟؟ محال است!! اگر انسان به قبول سخنان نامعقول عادت کند، نامعقولی و بی منطقی در جهان بیداد خواهد کرد! به کلیات سعدی که خود در اختیار دارم یا از دیگران در دسترسم قرار دارد، به نسخه ی زنده یاد استاد محمد علی فروغی و دیگر نسخ مراجعه کردم. متاسفانه ابیات دیگر غزل را نیز مخدوش یافتم. فکر میکردم اگر کسی معنای ابیات این غزل را ازمن بپرسد، چه خواهم گفت؟ اخیرا کسی یا کسانی هوشمند و آگاه، یک وبسایت بسیارارزنده از آثاررایج و تصویر شاعران و نویسندگان قدیم و معاصر ایران، ترتیب داده اند که بسیار مفید و کارساز است. گنجینه ای از اشعارومتون ادبی است که اگر بر روی تصویرهرشاعریا نویسنده کلیک کنیم، تمام آثار او را پیش چشم خواهیم داشت. خدمتی بزرگ به ادب ایران کرده اند. آن فرهنگستان ادب که منظور من است، میتواند نسخه ی کامل همین وبسایت باشد! بااستفاده ازاین سایت ارزشمند، دفتر غزلیات سعدی را گشودم، غزل منظور خود را پیدا کردم و با دقت خواندم. غزل شماره ی 130 ازدفتر غزلیات سعدی. گرد آورندگان محترم وبسایت، درحاشیه ی هرغزل، به اظهارنظرها و پرسشهای مراجعان نیز
پاسخ میگویند. مراجعان درتمام ابیات غزل بتفاوت نظرداده اند. یکی از آنان به قرائت درست بیت مورد اشکال من، اشاره ای استادانه دارد که مرا نیز بدرستی هدایت کرد. درمردم شهرها و شهرستانهائی که به شیراز، زادگاه حضرت سعدی نزدیکترند، این باور همگانی هست که اگر چشم یا پلک کسی خلجان و پرش کند یا دیده اش بجهد، مسافر عزیزی براو وارد خواهد شد. روی دوست و محبوب خود را خواهد دید. پس فعل (میجست ) به فتح جیم و فعل مثبت (ببینی) در این بیت، صحیح است و معنای بیت چنین: "خلجان و جهش چشم داشتم. گفتند به وصال یار خواهم رسید. اما دیده برمن معلوم داشت که آنچه براو رفته است نه خلجان و پرش که فشار اشک لغزان انتظار و آرزوی وصال یار بوده است." در بیت تخلص، آخرین بیت غزل نیز باید توجه داشت که اگر در مصراع دوم، به جای کلمه ی (اندکی) "ازیکی" بنویسیم، بیت دارای معنی در خور شعر شیخ اجل خواهد بود: "سعدی این ره مشکل افتاده ست در دریای عشق + کاول آخر در صبوری از یکی پایاب داشت" >>> (( در مسیرعشق گام نهادن، با مشکلات مواجه شدن است که اگر با صبوری و دقت بسنجی، در ابتدا و انتهای آن راه،تنها یک پایاب و گذرگاه هست. یا گام نهادن و غرق شدن یا بر کنار ماندن و در امان زیستن!)) با ملاحظه ی تمام حواشی که بر این غزل نوشته اند، میتوان ابیات غزل افصح المتکلمین را بصورت زیر نوشت: "دوش دوراز رویت ای جان، جانم ازغم تاب داشت + ابرچشمم بر رخ ازسودای دل سیلاب داشت، نز تفکر عقل مسکین پایگاه صبر دید + نز پریشانی سر شوریده، چشم خواب داشت، نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود + تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت، دیده ام میجست گفتندم ببینی روی دوست + عاقبت معلوم کردم کاندر او سیماب داشت، روزگارم عشق خوبان، شهد فائق مینمود + کی گمان بردم که شهد آلوده زهر ناب داشت، سعدی این ره مشکل افتاده ست در دریای عشق + کآول آخر در صبوری از یکی پایاب داشت"
Hossein Mansoury pour
محمد آرین فر
علیرضا پیشگو
محسن
پاسخ ها این جمله را بیان کرده اید که طبق نسخه فروغی این بیت درست است و غیره.مگر نسخه ی فروغی مقدس است یا به او وحی شده است،تا آنجا که می دانم ایشان ادیب و محقق خیلی بزرگی نبوده اند و خیلی از اساتید فارسی به نسخه ی او انتقاداتی دارند (مثل آن شعر معروف بنی آدم).در ثانی بعضی از اشتباهات در انسخه ی فروغی هست که هر انسانی به اشتباه بودن آن پی می برد و مسوب کردن آن به شخصیت بزرگی چون سعدی دور از عقل است.چرا از تصحیح بسیار علمی تر و معتبرتر استاد غلامحسین یوسفی که در در نزد اساتید فارسی جایگاه بالاتری دارد استفاده نمی کنید؟
کمال
میرزارفیعا
میرزارفیعا
امید زمانی
خداوندگار آواز: سیاوش
فلوری
سمانه ، م
زلف پریشان
گمنام
۷
فرخ مردان
پاسخ به کامنت" فراهم شه تا مطالب مربوط هر بیت زیر هم قرار یگیره و دسته بندی منطقی کامنت ها یوجود بیاد.4-از ذکر لقب های دکتر و استاد پرهیز یشه. کسی در انگلیسی به انیشتین "دکتر پروفسور استاد انیشتین" نمیگه!لقب دکتردر کشورهای انگلوساکسن فقط ماله پزشک هاست! ابنجوری مطالب کوتاهتر میشه.5- هر کجا که فکر میکنید مطلب نباز به شرح و بسط داره و اون 100 کلمه کافی نیست،خیلی ساده به لبنک به مقاله مورد نظر داده بشه. این اصلا مهمترین فرق اینترنت و صفحات کاغذیه. چهش با یه کلیک به مقاله مورد نظر امکان پذیره.6- این پبشنهاد رو زیره چند غزله دیگه می زارم تا بهتر دبده یشه. لطفا اگه شما هم مخالف اطناب (=روده درازی !) هستید همین کا رو بکنید تا گردانند های محترم بدونن که خواست شماها هم هست
فرخ مردان
رهگذر
حسین منصوری پور
مصطفی س ل
۷
۷
۷
گمنام
گمنام
روحالله
عبدالمجید یوسفی نکو
مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری
کوروش امیری
روزبه مشعشعی
منوچهر قربانی
فاطمه زندی
فاطمه زندی
مصطفی حسینی
حمیدرضا
یوسف شیردلپور
علی اصغر محمدی
عبدالرضا ناظمی
عبدالرضا ناظمی
عبدالرضا ناظمی
mehdi Hoseyini
فرهاد
فرهاد