سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۳۳

۱

خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت

وجود خسته‌ام از عشق بی‌خبر می‌گشت

۲

همای شخص من از آشیان شادی دور

چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت

۳

دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود

که در میانه خونابه جگر می‌گشت

۴

چنان غریو برآورده بودم از غم عشق

که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت

۵

ز آب دیده من فرش خاک تر می‌شد

ز بانگ ناله من گوش چرخ کر می‌گشت

۶

قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید

که پیش ناوک هجر تو جان سپر می‌گشت

۷

صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی

که روز اولم این روز در نظر می‌گشت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 682
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 627
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
فاطمه زندی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پزی ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
محمدرضاکاکائی :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۵/۰۳/۰۵ - ۰۴:۲۷:۴۳
چنان غریو برآورده بودم از غم عشقکه بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشتاز غم عشق چنان فریادی برآوردم و گریستم که زهره=ناهید که نماد شادی و طرب است با من به سوگ نشست
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۳/۰۵ - ۰۴:۳۷:۵۰
همای شخص من از آشیان شادی دورچو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشتچو مرغ حلق بریده به خاک (در) می‌گشتهمای شخص من=جان کالبد منچنان وجودم از شادی دور افتاده بود که همچون مرغ گلو بریده ای که در خاک می غلتد در حال جان کندن بودم
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۵/۰۴ - ۱۷:۴۱:۱۳
همای شخص من از آشیان شادی دورچو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشتهمای=مرغ خوب،مرغ فرخنده هوماکهو=خو=خوب(هوتن،هوتخش)ماک=مرغ ماکیان=مرغان
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۲/۱۳ - ۱۴:۳۶:۰۶
چنان غریو برآورده بودم از غم عشقکه بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشتآوای غم عشقم چنان بود که زهره نیز (خدای شادی) با من همنوا شده بود.
user_image
رها
۱۴۰۱/۰۲/۰۲ - ۱۴:۴۵:۰۸
چه غزل سوزناکی... جناب ۷ توضیحات شما خیلی به فهم شعر کمک کرد، تشکر میکنم.
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۱۱ - ۱۳:۳۶:۲۷
غزل ۱۳۳ سعدی  وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان  ۱. خیال : تصور چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق،/ دوش : دیشب / نظر : نگاه و چشم / خسته : آزرده و مجروح . ۲. هما: " مرغی است افسانه ای که استخوان می خورد و مبارک و خوش یمن است و سایه اش بر سر هر کس افتد ، به دولت و سلطنت رسد. در ادبیات فارسی آن را مظهر فرّ و شکوه دانند و به فال نیک گیرند ." (لغت نامه )/شخص : جسم و ذات ، خود / به خاک بر گشتن : بر خاک غلتیدن . تشبیه : شخص و تن به هما و شادی به آشیان ( اضافه ء تشبیهی ) و نیز : همای شخص به مرغ حلق بریده مانند شده است . ۳. کنایه در میانه ء خونابه ء جگر گشتن ( دچار رنج و محنت بسیار بودن ) . ۴. غریو : بانگ و فریاد ، ناله و زاری / موافقت : سازگاری و توافق / زهره : " ناهید، از سیاره های منظومه ء شمسی است و در شعر فارسی نوازنده و خنیاگر فلک است و از نظر منجمان زهره سعد اصغر و مشتری سعد اکبر است ." ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ) / نوحه گر : فغان و زاری کننده . ۵. تشبیه خاک به فرش ( اضافه ء تشبیهی ) / استعارهء مکنیه : گوش چرخ . ۶.ناوک : تیر کوچک . تشبیه : عشق به تیر و هجر و جدایی به ناوک (اضافهء تشبیهی ) / ایهام : جان سپر گشتن ۱_ جان را سپر کردن .۲_ جان سپردن و هلاک گشتن / تناسب : تیر ، ناوک ، سپر . ۷.در نظر گشتن : به چشم دیدن . کنایه : دل نهادن ( پذیرفتن و رضا دادن ، دل به کاری بستن ) / آرایه ء تکرار : روز / آرایهء التفات : مخاطب " سعدی" است که منادا واقع شده و " در نظرم مجسم می گشت " به جای " در نظر می گشت " آمده که سوم شخص غایب است. معنای غزل ۱۳۳  ۱_ دیشب تصور چهرهء تو در نظرم به حرکت در آمده بود و هستی ام که در اثر بلای عشق آزرده گشته بود، ناآگاهانه به هر سوی جولانی می کرد . ۲_ تن هما گونم که از آشیان شادی دور مانده است، مثل مرغ سربریده در خاک می تپید . ۳_ دل ناتوانم از آن روی آهی خون آلود بر کشید که در میان خونابه ء جگر به گردش در آمده و رنج و محنت بسیاری را تحمل کرده بود. ۴_ از غم و اندوه عشق آنچنان به فریاد آمدم که دل زهره هم به درد آمد و برای نشان دادن موافقت خود با من نوحه سر داد . ۵_در اثر بسیاری اشک چشمانم گسترهء خاک تر می شد و شدت صدای نوحه سرایی و نالیدنم گوش فلک را کر می کرد. ۶_بنگر که چه تیر عشقی به دلم اصابت کرد و چگونه عاشق شدم که جانم در برابر هجرانت که چونان تیری است ، سپر می گردد و هلاکت را می پذیرد ؟ به سخن دیگر، بی عشق،تو زنده ماندن ممکن نیست . ۷_ ای سعدی ، بر این روزگار سخت و بلای عشق دل خوش دار، زیرا در آغاز عاشقی این روز را در نظر داشتم و پیش بینی می کردم . منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید ..
user_image
سفید
۱۴۰۱/۰۹/۰۵ - ۰۳:۵۷:۲۲
  قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید که پیش ناوک هجر تو جان سپر می‌گشت...   صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی که روز اولم این روز در نظر می‌گشت...