سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۴۱

۱

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت

چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

۲

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم

پرده برانداختی کار به اتمام رفت

۳

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت

سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

۴

مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق

خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

۵

عارف مجموع را در پس دیوار صبر

طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

۶

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی

حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

۷

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت

آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

۸

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان

راه به جایی نَبُرد هر که به اَقدام رفت

۹

همت سعدی به عشق میل نکردی ولی

می چو فرو شد به کام عقل به ناکام رفت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 686
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 488
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 542
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
احسان
۱۳۹۱/۰۷/۱۰ - ۰۶:۴۱:۴۶
در سالهای نخست نوجوانی، تصنیف قرار جمال الدین منبری در گوشم زنگ می زد. آوایی از آن در ذهنم حضور داشت. شعرش را نمی دانستم از کیست و دقیقا در حافظ نداشتم. نوای منبری برایم دلنشین بود. سال 76 بود. نوجوانی 16 ساله که به ادبیات و شعر فارسی عشقی وصف ناشدنی داشت. مرگ مادربزرگم جرقه شاعری ام شد. اولین غزلی که گفتم تضمینی بود از همین غزل سعدی، بدون اینکه بدانم این غزل همانی است که منبری خوانده و من شیفته نوایش شده ام. غزلی سرودم. مصرعی از من مصرعی از سعدی. در کلاس ادبیات، استادمان آرایه تضمین را درس می داد. گفتم استاد من تضمینی دارم از سعدی. گفت بخوان. گفتم شرم دارم شما بخوانید. نهیب زد که شاعر خود باید شعرش را بخواند. خواندم. در کلاس سکوتی حاکم شد. بعد از پایان خواندم، استادمان که از قضا شیرازی نیز بود با لهجه شیرین شیرازی اش گفت: من که کارشناس ادبیاتم، تشخیص ندادم کدام بیت از توست و کدام بیت از سعدی. گذشت و تا چندی بعد که آلبوم قرار منبری به بازار آمد. در صدا و سیما، وقتی تیبلیغش کردند همان نوا را شنیدم. دیوانه شده بودم. با پول دانش آموزی به هر سختی بود آلبوم را یافتم. تمام روز در خانه فقط به همین تصنیف گوش می دادم. گذشت تا سال 88. در انفرادی اوین. تنها و تنها. مصادف بود با آخر ماه صفر. چند روزی تعطیل بود. بازجوهایم نیز به تعطیلی رفته بودند. به عادت مألوف هر ساله، به یاد امام حسن، روزه بودم. نزدیک به سه روز بدون کوچکترین برخوردی با بیرون از سلول کوچک انفرادی ، ناگهان از رادیویی که در حیاط خلوت اوین بود و سلول من هم مجاور همان حیات خلوت، نوای منبری را شنیدم. «هرکه دلارام دید از دلش آرام رفت.... چشم ندارد خلاص هرکه در این دام رفت... ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان..... راه به جایی نبرد هرکه به اقدام رفت»... ناگفته پیداست که سیلاب اشک جاری شد. میدانستم و دانستم دوران مبارکی است تنهایی اوین. بگذریم. هنوز هم شنیدن این نوا با شعری از سعدی جانم را تازه می کند و روحم را آرام.
user_image
نگار
۱۳۹۱/۰۷/۱۱ - ۰۲:۵۷:۵۱
عاشقشمای کاش منبری بازهم میخوندچقدر احساس توی این شعر و آهنگ ریخته
user_image
ساناز
۱۳۹۱/۱۱/۲۶ - ۲۳:۱۸:۱۱
شرح عرفانی این غزل در لینک زیر موجو د است. همراه با دکلمه ی غزل، خوشنویسی این غزل و فیلم و موسیقی:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۱۲/۱۷ - ۱۲:۳۹:۵۹
احسان عزیز، بسیار زیبا نوشتید. تحت تاثیر قرار گرفتمپیوند به وبگاه بیرونیپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
حمید
۱۳۹۲/۰۳/۲۰ - ۰۰:۱۰:۲۶
ایت غزل بسیار زیباست هرکدام از ابیات این غزل به تنهایی یک شـاه بـیـت هست
user_image
ایران
۱۳۹۳/۰۳/۰۳ - ۱۷:۴۰:۴۰

پاسخ به احساننمیدانم جرا به اوین رفتی اگه به خاطر انتخابات بوده اشتباه بوده که کاری کردی که به اونجا بریاما بدون ما ایرانی هستیم و همه ما برادر باتمام اختلاف سلیقه باز هم ایرانی هستیم و برادر.
user_image
داتیس خواجه ئیان
۱۳۹۳/۰۴/۰۶ - ۰۸:۰۴:۱۶
ای کاش سایت گنجور اِعراب گذاری را اضافه کند. بسیار بسیار لازم است. نمی‌شود ادب فارسی را بدون اعراب‌گذاری به مخاطب معمولی و بدون تخصص منتقل کرد و دافعه ایجاد می‌کند.در این غزل، بیت آخر بین فرو و شد باید فاصله باشد:«مِی چو فرو شُد به کام، عقل به ناکام رفت» را مقایسه کنید با دشواری خواندن می چو فروشد! (از فروختن می‌آید) و اصل خواننده غیرمتخصص به دشواری آن را در می‌یابد..یا مثلأ بیت قبلی:راه به جایی نبُرد هر که به اَقدام رفت.. این دو اعراب نشان می‌دهد که: (در راه دوست باید با سر بروی، اگر کسی با پاهاش بره (اَقدام= پاها) رهرو معمولی است و آتش عشق در او اثر نکرده). عمیقأ خواهشمندم اِعراب گذاری را اضافه کنید به سایت و ساز و کاری هم برای اصلاحات بگذارید که خیلی سریعتر بشود اصلاح کرد مثل همین فاصله میان فرو و شد. باز هم ممنون از گنجور. هر غزلی را می‌خواهم اینجا جستجو می‌کنم.
user_image
مهدی
۱۳۹۴/۰۲/۰۴ - ۰۸:۴۶:۴۱
هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوختآخر عمر از جهان چون برود خام رفت
پاسخ سعدی به محمد و ایران
user_image
۷
۱۳۹۴/۰۴/۰۸ - ۱۵:۳۸:۴۳
هر که دلارام دید از دلش آرام رفتچشم ندارد خلاص هر که در این دام رفتیاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیمپرده برانداختی کار به اتمام رفتگر به همه عمر خویش با تو برآرم دمیحاصل عمر آن دمست باقی ایام رفتهر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوختآخر عمر از جهان چون برود خام رفتجلال الدین منبری چه شد؟پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
حسین
۱۳۹۴/۰۶/۰۴ - ۰۵:۰۵:۳۱
پرده برانداخته ای کار به اتمام رفتشاید به نظر این بهتره :)
user_image
پیام
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۰۷:۳۰:۵۹
احسان عزیززیبا بودکاش شعری رو که سروده بودی یا قسمتی از اون رو می تونستیم داشته باشیم
user_image
تابان
۱۳۹۵/۰۴/۰۹ - ۱۶:۳۵:۲۱
ما تو غمگین ترین لحظه هامون.. تو تنهاییامون.. تو دلخوریامون.. حتی گوشه ی انفرادی اوین..سعدی داریم.. حافظ داریم..ادبیات ما رو به هم نزدیک می کنه.ادبیات ما رو زنده نگه می داره..+ برادر جان، روزه ت قبول :)
user_image
نادر
۱۳۹۵/۰۴/۲۱ - ۲۳:۴۸:۲۴
احسان عزیز نظرت زیبا و تاثیر گذار بود.خودم و یک لحظه گزاشتم جای تو حال وصف ناشدنی داشتی به امید اون روز خوبی که قراره بیاد
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۲۲ - ۰۱:۲۳:۰۴
این ترانه با نام "یاد تو" در آلبوم قرار هست.8/5 دقیقه8 ترانه دارد این آلبوم ولی هیچ کدام به خوبی این ترانه نشد.خیلی اثر گذار هست.لینک دانلود mp3:پیوند به وبگاه بیرونی لینک دانلود و یا پخشmp3:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
Ali
۱۳۹۵/۰۴/۲۳ - ۰۹:۰۳:۲۲
عجب غزلی،عجب آهنگی،عجب خواننده ایزنده باد
user_image
مهرداد
۱۳۹۵/۰۸/۳۰ - ۱۴:۳۶:۲۸
احسان عزیز:خدای دل های آرام برایت در دل اوین ترانه ای فرستاد.ترانه ای که بر دلت بنشیند.شاید خدا دلت را قبول کرده.چه میدانی...سلول تنگ است و اوین وحشتناک.اما خدای پاک تر از آب و روان تر از هوا در همه جا جاریست.و اگر جایی تو جاری بودنش را شنیدی بدان که او هم تو را میشنود.بسیار زیبا و دلآرام برایمان نوشتی.
user_image
ثمینه
۱۳۹۵/۱۰/۱۳ - ۰۷:۴۴:۴۹
سلام :)این شعر رو گروه دنگ شو در اهنگ دلارام هم خوانده اند (( که خیلی هم زیباست؛)) ولی متاسفانه اسمش در سایت beeptunes نبود.ممنون از سایت مفیدتون...
user_image
farhad
۱۳۹۶/۰۲/۱۱ - ۲۲:۱۴:۱۲
الهی فوج فوج حوری به قبرت بباره مرد
user_image
علی
۱۳۹۶/۰۲/۲۳ - ۲۳:۲۲:۱۰
7،8 سال پیش با شنیدن اجرای بی نظیر جمال الدین منبری عاشق این غزل شدم. عاشق این بیتم:گربه همه عمر خویش با توبرآرم دمی / حاصل عمر آن دم است باقی ایام رفتدرود بر محمد سریر اهنگساز این اثر و جمال الدین منبری
user_image
محمد
۱۳۹۶/۰۴/۱۸ - ۱۵:۱۱:۴۷
من با آهگ دلارام حامد زمانی عاشق این قطعه شدم
user_image
سامان
۱۳۹۶/۰۵/۰۵ - ۱۲:۳۰:۵۹
این غژل در تک آهنگ از عشق استاد شجریان اومده که واقعا با صدای استاد رنگ و بوی دیگری پیدا می کنه،متاستفانه این آهنگ در سایت موجود نبود،برا همین اینجا ذکر کردم
user_image
زینب
۱۳۹۶/۰۶/۱۴ - ۱۰:۰۸:۳۰
حامد زمانی یه آهنگ خونده به نام دلارام خیییلللییی قشنگه از اینجا می تونید دانلود کنید:
user_image
محمد طرفی
۱۳۹۶/۰۷/۲۹ - ۱۲:۳۱:۱۴
دوستان ارجمند سلام دو کلمه‌ی مصرع دوم این بیت اشتباه ذکر شده است «چشم ندارد»:هر که دلارام دید از دلش آرام رفتچشم ندارد خلاص هر که در این دام رفتدو کلمه‌ی دوم مصرع دوم باید «باز نیارد» باشد!!! هر که دلارام دید از دلش آرام رفتباز نیارد خلاص هر که در این دام رفت
user_image
فرهاد
۱۳۹۶/۰۹/۱۴ - ۰۵:۰۵:۳۵
سپاس بی کران برای کلیه دست اندر کاران این سایت برای کوشش بسیار ارزشمند که در تهیه - تدوین وارائه این مجموعه ی نفیس مذول داشته اید. سلامت وسرفراز باشید.باقی بقایتان .ف.آ
user_image
روخ اله
۱۳۹۷/۰۱/۰۴ - ۰۳:۰۳:۵۱
احسان، اشک منو در آوردی با اون نوشته ات؛لبت خندون و دلت شاد.
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۱۱ - ۱۲:۳۷:۵۲
محسن نامجو و حامد نیک‌ پی | دلارام پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
نرگس
۱۳۹۷/۰۱/۱۲ - ۱۲:۴۹:۴۰
آهنگ دلارام حامد زمانی قسمتهایی از این شعر را به زیبایی خوانده است
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۱/۱۹ - ۱۲:۴۶:۴۱
این بیت چقدر محشره:عارف مجموع را در پس دیوار صبرطاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت...
user_image
مجتبی
۱۳۹۷/۰۲/۰۹ - ۱۴:۲۹:۵۶
درود بر احسان عزیزمتن زیبایی نوشتی. مشخص است که همانند استاد سخن سعدی عاشق هستی. وگرنه چگونه میشود نکوترین ایام عمر را در زندان سپری کرد و عاشق نبود
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۵/۳۱ - ۰۶:۱۱:۰۳
سلام به همه ی دوستان هنر نمیدونم چرا هر وقت غزلی از سعدی بزرگوار میخونم آرامش پیدا میکنم واقعا که سعدی برای من نمونه یک انسان کامل هست جناب سعدی شعر فارسی رو به کمال رسونده
user_image
سید محسن
۱۳۹۷/۰۷/۲۶ - ۰۳:۵۰:۱۲
امروز داشتم به آهنگ این غزل فکر می کردم ولی هرچی به ذهنم فشار آوردم شعرش یادم نیومد رادیو پیامو روشن کردم داشت همیم آهنگو پخش می کرد.جالبه نه
user_image
n.a.n
۱۳۹۷/۱۰/۰۳ - ۱۵:۵۴:۵۴
سلام به تمام دوستان کسی میتونه بیت های 8و9و10 رو معنی کنه ؟ ممنون..
user_image
کیمیا خ. منفرد
۱۳۹۸/۰۳/۲۲ - ۲۲:۲۲:۲۵
یاد تو...پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
پیشالی
۱۳۹۸/۰۷/۰۳ - ۰۵:۴۸:۲۹
سلام.. ‌کسی می داند که اسناد منبری، در چه سالی این شعر را خواند؟
user_image
مبین
۱۳۹۸/۱۰/۰۴ - ۰۳:۲۷:۴۳
در بیت دوم مصراع اول کلمه آخر به جای بدیم شدیم نباید باشه?
user_image
افشین
۱۳۹۸/۱۲/۲۷ - ۲۱:۱۰:۱۴
احسان جانداستان زندگیت من رو بیاد داستان بوسف در مثنوی انداخت که چطور در قعر زندان خدا یوسف را به خود مشغول کرد.
user_image
سید حسین مجرد از رشت
۱۳۹۹/۰۵/۰۷ - ۰۳:۵۹:۲۶
این غزل هم یکی از شاهکارهای بی نظیره برترین شاعر ایران (سعدی) است، غزلی بسیار بسیار زیبا که جمال ادین منبری نیز این غزل را بسیار زیبا خوانده
user_image
بهروز
۱۳۹۹/۰۷/۱۰ - ۰۱:۳۶:۴۹
عاشق این شعر و تصنیف زیبای ساخته محمد سریر با صدای منبری هستم. کاش هر دو پر کارتر بودند.خاطرات نوجوانی من را زنده می کند.در بعضی نسخ اینگونه دیدم"چشم ندارد خلاص هر گه در این دام رفت " یا"چشم ندارد خلاف هرگه در این دام رفت".
user_image
عبداللهی
۱۴۰۰/۰۱/۱۹ - ۱۲:۰۱:۱۰
استاد جمال الدین منبری سال 68 خوانده با تنظیم دکتر محمد سریر و در سال 69 منتشر شد در مقام بیات اصفهان در دستگاه همایون.
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۲۱ - ۱۳:۲۹:۴۰
غزل ۱۴۱ سعدی  مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات  ۱.[کنایه : دلارام "معشوق و محبوب " /چشم داشتن ( توقع و انتظار داشتن ، امید و آرزو داشتن ) ۱_معنی: هر کس معشوقی را ببیند ، قرار و آرام از کف می دهد و از این روی ، هر کس که به دام عشق در افتاد ، نباید انتظار رهایی داشته باشد. ۲.[ کار به اتمام رفتن : تمام شدن و به پایان رسیدن کار ./کنایه : بیدل ( بیقرار و دلباخته ) . پرده بر انداختن ( آشکار کردن ) ۲_معنی : آنگاه که فقط نامی از تو در میان بود ، ما عاشقی دل از کف داده بودیم ، اکنون که از حجاب برون آمدی و ما تو را آشکارا دیدیم ، کار عشق به انتها رسید و کمال یافت . ۳‌[تافتن : پرتو انداختن و روشن شدن ./تجاهل العارف : شاعر با نادان نمایی معشوق را به ماه و سرو تشبیه کرده است ] ۳_معنی : ماه در روز نمی تابد ، پس این که در خانه می تابد چیست؟ درخت سرو بر بام نمی روید ، پس این که بر بام رفته است کیست؟ ! ۴[ مشعله : مشعل /خانگه : خانه و سرای ./تشبیه : عشق به خورشید "اضافهء تشبیهی "/کنایه : خرمن سوختن ( هستی به باد دادن ) /تناسب : مشعله ، بر فروخت ،بسوخت /تضاد : خاص ،عام  ۴_معنی : عشق به سان خورشید پرتو افشانی کرد و شعله ای بر افروخت که در اثر آن ، حاصل خواص و هستی عوام به آتش کشیده شد و سوخت و از میان رفت . ۵[عارف : دانا و شناسنده /مجموع : آسوده و دارای جمعیت خاطر /ننگ و نام : آبرو و اعتبار /شدن : رفتن. /تشبیه : صبر به دیوار "اضافهء تشبیهی " ] ۵_معنی: عارف آسوده خاطر و متمرکز که در پشت دیوار شکیبایی پنهان بود و داعیهء صبر داشت ، در اثر شیفتگی طاقت از کف داد و شهرت و اعتبارش به باد رفت . ۶[دمی : نفَسی / حاصل : فایده ، نتیجه / کنایه : دمی با کسی بر آوردن ( لحظه ای و نفسی با کسی زندگی کردن ) /جناس زاید : دمی ، دم ] ۶_اگر در سراسر زندگانی ام فقط لحظه ای با تو به سر برم ، حاصل تمام عمرم همان یک لحظه است و بقیهء ایام عمر به بطالت گذشته است. ۷[ هوا: عشق /کنایه : هوا در سر پختن ( عاشق شدن ، شیفته و بی قرار گشتن ) . سوختن ( رنج دیدن ) .خام ( نپخته و ناآزموده ) /تضاد : پخته ، خام .]  ۷_معنی : هر کس که هوای عشق در سر نداشت ، یا در اثر فراق و جدایی نسوخت ، وقتی در انتهای عمر از جهان برود ، خام و بی حاصل رفته است . ۸[ اقدام : جمع قدم ، گام ها ./کنایه : قدم از سر کردن ( درنگ نکردن ، با شوق رفتن ) ، راه به جایی بردن ( رسیدن و پی بردن ) /جناس اشتقاق : قدم ، اقدام .]  ۸_ معنی : ما در راه طلب دوستان سر خویش را قدم کرده ، این راه را با سر می پوییم . آری ، هر کس در راه طلب دوست با پا راه رود ، به مقصد نخواهد رسید . ۹[ کام : دهان و گلو / به ناکام : به ناچار .جناس تام : بین دو "کام " /تضاد : عشق ، عقل ]، ۹_معنی : تا سعدی عاقل بود ، اراده اش تمایلی به عشق نشان نمی داد ، اما هنگامی،که می عشق به کام او رسید ، ناچار عقل از او زایل شد و عشق بر وی سلطه یافت . منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .
user_image
بیدل بی نشان
۱۴۰۱/۰۷/۲۰ - ۱۲:۵۱:۲۲
هر که دلآرام دید از دلش آرام رفت ...   تقدیم به معشوق ... زبان گیرا و شیرین سعدی جانم  الهی به خاکت نور بتابه سعدی جانم  با تمام بند بند جانم دوستت دارم 
user_image
مهدی ادیب
۱۴۰۱/۱۰/۲۴ - ۰۴:۳۹:۱۳
احسان دوست داشتنی و گرامی خوش به حالتان که این قدر سرشار احساسات پاک و روشن هستید.
user_image
مهرزاد ‍پارسا
۱۴۰۲/۰۱/۲۳ - ۱۱:۰۸:۰۸
درود بر احسان عزیز. چقدر زیبا و خالصانه نوشتید. ایکاش شعر خودت رو هم می نوشتی.
user_image
مصلح الدین
۱۴۰۳/۰۵/۱۳ - ۱۳:۰۲:۱۶
احسان عزیز عالی نوشتی عالی
user_image
عطارد
۱۴۰۳/۰۶/۱۷ - ۰۴:۵۵:۳۹
در فرهنگ دهخدا در ذیل معنی واژه « مجموع »، یعنی آسوده خاطر، به بیت شماره ۵ استناد شده است و آنرا چنین آورده است: « عارف مجموع را در پس دیوار صبر طاقت بودن نماند ننگ شد و نام رفت » که گمان میرود درست تر از « طاقت صبرش نبود » باشد. رجوع کنید به :پیوند به وبگاه بیرونی