سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۴۸

۱

چو نیست راه برون آمدن ز میدانت

ضرورتست چو گوی احتمال چوگانت

۲

به راستی که نخواهم بریدن از تو امید

به دوستی که نخواهم شکست پیمانت

۳

گرم هلاک پسندی ورم بقا بخشی

به هر چه حکم کنی نافذست فرمانت

۴

اگر تو عید همایون به عهد بازآیی

بخیلم ار نکنم خویشتن به قربانت

۵

مه دوهفته ندارد فروغ چندانی

که آفتاب که می‌تابد از گریبانت

۶

اگر نه سرو که طوبی برآمدی در باغ

خجل شدی چو بدیدی قد خرامانت

۷

نظر به روی تو صاحبدلی نیندازد

که بی‌دلش نکند چشم‌های فتانت

۸

غلام همت شنگولیان و رندانم

نه زاهدان که نظر می‌کنند پنهانت

۹

بیا و گر همه بد کرده‌ای که نیکت باد

دعای نیکان از چشم بد نگهبانت

۱۰

به خاک پات که گر سر فدا کند سعدی

مقصرست هنوز از ادای احسانت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 690
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 472
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 519
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
تهرانی
۱۳۹۳/۰۷/۱۳ - ۰۵:۰۸:۱۱
ز آفتابی که میتابد از گریبانت به جایکه آفتاب که میتابد از گریبانت
user_image
پوریا
۱۳۹۹/۰۸/۱۰ - ۰۷:۰۹:۵۸
غلام همت شنگولیان و رندانم ...شنگول . [ ش َ ] (ص ) سخت شادان و خرم . (آدمی ) سرخوش نیم مست . بانشاط. باروح . دل زنده . فیران . کسی که بر اثر خوردن شراب یا به علت توفیق یافتن در کار و پیروز شدن بر مشکلات خویش خوشحال و بانشاط شده باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). || شوخ و ظریف و زیبا. (برهان ). شوخ و زیبا. (غیاث اللغات ) :به غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانهکه شنگولان سرمستت بیاموزند کاری خوش .ما لولی و شنگولی بی مکسب و مشغولیجز مال مسلمانان مال که بریم آخر.مولوی .
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۷/۰۵ - ۰۵:۰۰:۲۷
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن  معنی بیت اول  ۱_ از آنجا که نمی توان از پرداختن به تو چشم پوشید ، پس ناگزیر باید همانند گوی ضربه های چوگانت را تحمل کرد [احتمال : تحمل کردن / تناسب : میدان ،گوی ، چوگان ] معنی بیت دوم  ۲ _ به حقیقت سوگند یاد می کنم که از تو قطع امید نخواهم کرد و به دوستی قسم می خورم که عهد و میثاق با تو را نخواهم شکست . [ به راستی : قسم به راستی و حقیقت ، اگر قید در نظر گرفته شود به معنی در حقیقت .] معنی بیت سوم  ۳_ اگر می پسندی که هلاکم سازی و چنانچه اراده کرده ای که مرا باقی بگذاری ، برایم یکسان است، زیرا هر چیزی که دستور دهی ،فرمانت روان و موثر است . [ نافذ بودن فرمان : روان و جاری بودن فرمان و حکم / تضاد : هلاک ،بقا / جناس لاحق : گرم ، ورم / تناسب : حکم ، فرمان ] معنی بیت چهارم ۴_ ای محبوب من ، اگر تو که عیدی میمون و خجسته هستی ، پیمان خویش نگه داری و بد آن عمل کنی ، بخیلم اگر خود را قربانی تو نسازم . [ به عهد باز آمدن : به پیمان باز آمدن ، بر سر قول و میثاق باز گشتن / تشبیه : تو ( معشوق ) به عید همایون مانند شده است / تناسب : عید ، قربان ] معنی بیت پنجم  ۵ _ دیگر ماه تمام روشنایی زیادی ندارد ، زیرا سپیدی گردن و سینه ات که چونان  آفتابی از گریبانت می تابد ، به آن مجال پرتو افشانی نمی دهد . [ مه دو هفته : ماه شب چهار ده ، بدر / فروغ : روشنی و درخشش / گریبان : یقه /تناسب : مه ، آفتاب ، تابیدن /استعاره ء مصرحه : آفتاب ، سپیدی گردن و سینه ] معنی بیت ششم  ۶  _ سرو نه حتی ، اگر درخت بهشتی طوبی هم به باغ می آمد و خرامیدن قامت تو را می دید ، شرمسار می شد. [ خرامان : خوش رفتار ، رونده ء با ناز و تکبر / تناسب : سرو ، طوبی ، باغ /:تشبیه : قد خرامان یار به سرو طوبی و برتری قد معشوق بر آن دو ] معنی بیت هفتم  ۷  _ هیچ صاحب دلی وجود ندارد که به چشمان فتان تو بنگرد و دل از کف ندهد. [ نظر : نگاه /کنایه : صاحب دل ( بینا و آگاه ، پارسا و روشن دل ) بیدل ( دل خسته  و آزرده خاطر ، دل باخته و عاشق )/ ایهام تضاد : بین "بیدل " در معنای "نداشتن دل " که اینجا منظور نیست با" صاحب دل "] معنی بیت هشتم  ۸ _ عزم و اراده ء سر خوشان و رندان عاشق پیشه را می ستایم که به تو صادقانه عشق می ورزند و بیزارم از کردار زاهدان که در نهان دل با تو دارند ، ولی شهامت آشکار کردن عشق در آنان نیست . [ شنگولیان : جمع ِ شنگولی و شنگولی منسوب به شنگول در معنی زیبا و رعنا   ،شوخ و ظریف / رندان : جمع رند بیت دوم غزل ۱۱   / زاهد : پارسا ، بی میل به دنیا /نظر : نگاه / کنایه : غلام همت کسی بودن ] معنی بیت نهم  ۹ _ گر چه یکسره با ما جفا کرده ای ، نیکی  نصیبت باد !  باز گرد که دعای نیکمردان تو را از چشم بد در امان می دارد . [ چشم بد : " چشم زخم ، آزار و نقصانی که از اثر نظر بد به کسی و یا چیزی رسد ،چشم شور " /تضاد : بد ، نیک / آرایه ء تکرار : نیک ] معنی بیت دهم  ۱۰ _ به خاک پایت سوگند یاد می کنم که اگر سعدی در راه عشق تو سر ببازد ،هنوز هم در ادای دین نسبت به نیکی تو کوتاهی کرده است. [ به خاک پات : سوگند به خاک پای تو  / مقصر : آن که در کار سستی می کند ، کوتاهی  کننده / ادا : به جای آوردن ،گزاردن دَین و رساندن وام ] منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .