سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۶۱

۱

کس این کند که ز یار و دیار برگردد

کند هرآینه چون روزگار برگردد

۲

تنکدلی که نیارد کشید زحمت گل

ملامتش نکنند ار ز خار برگردد

۳

به جنگ خصم کسی کز حیل فروماند

ضرورتست که بیچاره وار برگردد

۴

به آب تیغ اجل تشنه است مرغ دلم

که نیم کشته به خون چند بار برگردد

۵

به زیر سنگ حوادث کسی چه چاره کند

جز این قدر که به پهلو چو مار برگردد

۶

دلم نماند پس این خون چیست هر ساعت

که در دو دیده یاقوت بار برگردد

۷

گر از دیار به وحشت ملول شد سعدی

گمان مبر که به معنی ز یار برگردد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 697
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 650
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
فاطمه زندی :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
کاظم ایاصوفی
۱۳۹۴/۰۱/۱۳ - ۰۹:۴۱:۴۵
بیت چهارم بهتر است تشنه است نوشته شود نه تشنست
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۱۱/۰۶ - ۰۰:۳۸:۰۶
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن  کس این کند که ز یار و دیار برگردد؟!! کند هرآینه ، چون روزگار برگردد معنی بیت :آیا کسی از شهر و دیار کس و کار خویش بر می گردد؟ ! آری ، آنگاه که روزگار بر گردد ، او چنین می کند .[ دیار : جمع دار ، خانه ها ، شهر و سر زمین / هر آینه : قید ، البته ، بی شک / جناس زاید : یار ،دیار/ کنایه : روزگار بر گشتن  ۲_  تُنُک دلی که نیارد کشید زحمت گل ملامتش نکنند، اَر ز خار برگردد معنی بیت : آن نازک دلی که زحمت ِ رسیدن به گل را تحمل نمی کند ،اگر در اثر خلیدن خار به دستش از موهبت گل چشم پوشد ، کسی او را ملامت نخواهد  کرد .[ یارستن : توانستن / ملامت : عتاب و سرزنش / کنایه : تُنُک دل ( کم صبر و کم تحمل ، رقیق القلب /استعارهء مصرّحه : گل ( معشوق زیبا روی ) خار ( زحمت و رنج فراق )/تضاد : گل ، خار ] ۳_به جنگ خصم کسی کز حیَل فرومانَد ضرورتست که بیچاره وار  برگردد معنی بیت : اگر کسی در جنگ با دشمن از چاره باز ماند ، ناگزیر باید مثل در ماندگان از جنگ روی گرداند .[حیل : جمع حیله ، چاره ها / فرو ماندن : عاجز گردیدن و در ماندن / ضرورت است : لازم است : / بیچاره وار : مانند بیچارگان ] ۴_به آب تیغ اجل تشنه است مرغِ دلم که نیم کُشته به خون چند بار برگردد؟ معنی بیت :دلم همانند مرغی تشنه ء شمشیر آبدار اجل است آخر مرغ نیم بسمل چند بار به خون خویش در غلتد ؟[ اجل : مرگ / نیم کشته : نیم بسمل ، مجروح محتضری که رمقی و نیم جانی دارد /تشبیه : اجل به تیغ و دل به مرغ / تلمیح : اشاره به رسم آب دادن به مرغ قبل از سر بریدن آن ] ۵_ به زیر سنگ حوادث کسی چه چاره کند؟ جز این قَدَر که به پهلو چو مار بر گردد  معنی بیت : آدمی در زیر سنگ حادثه چه تدبیری می تواند بیندیشد ؟ جز این اندازه چاره گری که مانند ماری در زیر سنگی که بر سرش فرود آمده ، پهلو به پهلو شود تا هلاک گردد .[ تشبیه : حوادث به سنگ / کنایه : چون مار پهلو به پهلو گشتن ( از درد و رنج همچون مار به خود پیچیدن ) / اشاره : یاد آور کوفتن سر مار به سنگ ] ۶_دلم نماند، پس این خون چیست هر ساعت  که در دو دیده ء یاقوت بار بر گردد ؟ معنی بیت : دلی برایم نمانده است ، پس این چه خونی است که هر لحظه از دو چشم خونبارم به گردش در می آید ؟[ کنایه : دل نماندن ( بیدل و عاشق شدن ) /استعاره ء مصرّحه : یاقوت ( اشک خونین ) ۷_گر از دیار به وحشت ملول شد سعدی  گمان مبر که   به   معنی ز یار   بر گردد  معنی بیت : اگر سعدی از شهر و دیار خویش دلتنگ گردد، تصور مکن که حقیقتا از محبوب خویش نیز روی گردان میشود .[ملول : آزرده و دلتنگ / به معنی : به حقیقت .] منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید ..