سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۶۷

۱

گر از جفای تو روزی دلم بیازارد

کمند شوق کشانم به صلح باز آرد

۲

ز درد عشق تو دوشم امید صبح نبود

اسیر عشق چه تاب شب دراز آرد

۳

دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز

چه جای موم که پولاد در گداز آرد

۴

تویی که گر بخرامد درخت قامت تو

ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد

۵

دگر به روی خود از خلق در بخواهم بست

مگر کسی ز توام مژده‌ای فراز آرد

۶

اگر قبول کنی سر نهیم بر قدمت

چو بت پرست که در پیش بت نماز آرد

۷

یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار

که سوز عشق سخن‌های دلنواز آرد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 700
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 716
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
فاطمه زندی :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
رها
۱۴۰۱/۰۶/۰۲ - ۱۵:۱۲:۳۰
شاید غزل انقدر روانه که هیچ حاشیه ای نداره... بسیار دل نشین!
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۲/۰۱/۱۳ - ۰۳:۲۲:۳۶
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن  [آزردن : مجروح و رنجیدن / شوق : اشتیاق وآرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق /کشان : قید حالت ،در حالت کشیدن /تشبیه : شوق به کمند]  معنی بیت اول : اگر وقتی دلم دلم از ستم تو آزرده شود ، باز هم اشتیاق مثل کمندی مرا برای،آشتی کشان کشان به جانب تو می آورد. [درد: احساس نیاز و تمنای شدید برای رسیدن به معشوق / درد طلب عشق / دوش : دیشب / تاب آوردن : تحمل کردن و طاقت آوردن /ایهام تناسب : بین "تاب" در معنای،غیر منظورش،در اینجا با " صبح " /تضاد : صبح ،شب ] معنی بیت دوم : در اثر درد عشق امیدوارم نبودم که شب را به صبح برسانم ، به راستی آنکه در چنبره ء عشق اسیر است ،چگونه می تواند شب دراز،جدایی را تحمل کند؟ [آتش تیز : آتش تند و سوزان و افروخته /موم : مادهء زرد رنگ و نرم و بسیا قابل جذب که مظهر نرمی و تسلیم است / در گداز آوردن : ذوب کردن /تشبیه مضمر : دل به موم مانند شده است ]  معنی بیت سوم : اگر دلی،بسوزد تعجبی ندارد ، زیرا آتش شعله ور پولاد را هم ذوب می،کند تا چه رسد به دلی که همچون موم نرم است . [خرامیدن : با ناز،و خوشی حرکت کردن /رشک : حسد /سرو روان : سرو بالنده وقدکشیده /اهتزاز : جنبش و حرکت /تشبیه : قامت به درخت ] معنی : تو آن کسی هستی که کسی که اگر قامت چون درخت تو خرامیدن آغاز،کند  سرو روان در اثر رشک قامتت به حرکت در می آید . [ فراز آوردن : پیش آوردن ] معنی بیت پنجم : بعد از،این در به روی خود می،بندم و با مردم نمی پیوندم ،مگر با کسی که از،تو خبر خوشی برایم بیاورد . [نماز آوردن : سجده کردن و پرستیدن /کنایه : سر بر قد نهادن ( مطیع و تسلیم شدن ) /تشبیه مرکب : مصراع اول مشبه و مصراع دوم مشبه به ]  معنی بیت ششم اگر بپذیری، سر به قدمت می،گذاریم به همان گونه که بت پرست در پیش بت به سجده می،افتد . [ سمع رضا : گوش خشنودی و موافقت /دلنواز : زیبا و دلنشین /کنایه : گوش داشتن ( توجه کردن )/استعاره مکنیه : سمع رضا ،گوش دل ] معنی بیت هفتم : یک بار با گوش،خرسندی از صمیم دل به سعدی گوش فرا ده ،زیرا سوزش عشق موجب و موجد سخنان دلنشین خواهد بود. منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .