سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۷۳

۱

آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد

الحق آراسته خلقی و جمالی دارد

۲

درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا

کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد

۳

دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه

تشنه می‌میرد و شخص آب زلالی دارد

۴

زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست

زنده آنست که با دوست وصالی دارد

۵

من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول

گر تو را از من و از غیر ملالی دارد

۶

مرغ بر بام تو ره دارد و من بر سر کوی

حبذا مرغ که آخر پر و بالی دارد

۷

غم دل با تو نگویم که نداری غم دل

با کسی حال توان گفت که حالی دارد

۸

طالب وصل تو چون مفلس و اندیشه گنج

حاصل آنست که سودای محالی دارد

۹

عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی

هر که در سر هوس چون تو غزالی دارد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 703
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 694
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
کورش
۱۳۹۲/۱۰/۲۱ - ۱۱:۴۱:۳۶
زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراستزنده آنست که با دوست وصالی دارداحساس میکنم "و"درمصرع اول اضافی است
user_image
منوچهر
۱۳۹۴/۰۹/۰۳ - ۱۹:۱۱:۳۱
در این مصرع:دل چنین سخت نباشد که یکی برسرراهتشنه می میرد و (شخص ) آب زلالی دارد گمان میرود بجای شخص ( خود ) باید باشدیعنی تشنه می میرد و خود اب زلالی دارد
user_image
امیرابوالفضل عباسیان
۱۳۹۶/۰۷/۳۰ - ۱۳:۱۵:۰۷
بادروددر جواب دوست عزیزمان منوچهر که نوشته اند:دل چنین سخت نباشد که یکی برسرراهتشنه می میرد و (شخص ) آب زلالی داردگمان میرود بجای شخص ( خود ) باید باشدیعنی تشنه می میرد و خود اب زلالی داردباید عرض کنم نه دوست عزیز همان (شخص)درست میباشد چرا که با معنی کردن بیت که میگوید:دل که اینقدرسخت و سنگ نمیشودکه روی سخنش با معشوق هست که میخواهد بگوید این سنگدلی ازتو عجیب هست و مانند این هست که کسی درراه دارد ازتشنگی جان میسپارد و طرف مقابلش بااینکه در دستش ظرف آبی دارد حتی قطره ای از آن اب گوارا را به آن تشنه نمیدهد که آن (شخص) در مصراع طرف مقابل یا همان معشوق میباشددرحالی که (خود) به تشنه بر میگردد که دراین صورت اشتباه هست.
user_image
بابک
۱۳۹۹/۰۸/۰۷ - ۱۷:۱۵:۳۵
به نظر من هم '' و" در مصراع اول بیت چهارم اضافی است.زندگانی نتوان گفت حیاتی که مراست...