سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۷۶

۱

آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می‌برد

ترک از خراسان آمدست از پارس یغما می‌برد

۲

شیراز مشکین می‌کند چون ناف آهوی ختن

گر باد نوروز از سرش بویی به صحرا می‌برد

۳

من پاس دارم تا به روز امشب به جای پاسبان

کان چشم خواب آلوده خواب از دیده ما می‌برد

۴

برتاس در بر می‌کنم یک لحظه بی اندام او

چون خارپشتم گوییا سوزن در اعضا می‌برد

۵

بسیار می‌گفتم که دل با کس نپیوندم ولی

دیدار خوبان اختیار از دست دانا می‌برد

۶

دل برد و تن درداده‌ام ور می‌کشد استاده‌ام

کافر نداند بیش از این، یا می‌کشد یا می‌برد

۷

چون حلقه در گوشم کند هر روز لطفش وعده‌ای

دیگر چو شب نزدیک شد چون زلف در پا می‌برد

۸

حاجت به ترکی نیستش تا در کمند آرد دلی

من خود به رغبت در کمند افتاده‌ام تا می‌برد

۹

هر کو نصیحت می‌کند در روزگار حسن او

دیوانگان عشق را دیگر به سودا می‌برد

۱۰

وصفش نداند کرد کس دریای شیرینست و بس

سعدی که شوخی می‌کند گوهر به دریا می‌برد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 704
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 500
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 556
محسن لیله‌کوهی :
حمیدرضا محمدی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
الیما
۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۰۸:۱۲:۱۳
"آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می‌بردترک از خراسان آمدست از پارس یغما می‌بردشیراز مشکین می‌کند چون ناف آهوی ختنگر باد نوروز از سرش بویی به صحرا می‌برد"برخلاف بسیاری از شعرا که یا متعصبانه از شهر و دیارشان تعریف میکنن و یا به کلی از دیار و سرزمینشان بریده اند سعدی بزرگوار زیبا و بی اغراق درباره شیراز و حال و هوای نوروزیش سخن می گوید.
user_image
شاهین
۱۳۹۴/۰۶/۱۶ - ۰۶:۵۸:۱۴
در اینجا منظور از «دلبر خراسانی» همان رودکی بزرگ است.
user_image
تیرازیس
۱۳۹۵/۰۱/۱۲ - ۱۳:۲۷:۰۴
واقعاً بی اغراق از شیراز تعریف میکند استاد.یادمان نرود سعدی بزرگ بر خلاف حافظ بزرگ سالها به سفر بوده و بسیاری از شهرها را دیده است و مقایسه آن برای ایشان آسان است.
user_image
علی اثیر
۱۳۹۶/۱۰/۲۰ - ۱۴:۳۴:۵۳
با سلم بر دوستان البته جسارت است اما دوستی بیتی ازین شعر را برای من فرستاد و ناخواسته متمایل به سرورن شدم :الفاظ خوش چون بشنوم از خود شوم بیخود دلااما صدا و خوش دلی را ای فلک ارباب برنا می بردگویند داد هر دهل از دور و از فرسخ خوشستاما ملاحتهای خوش فریاد سرنا می برد...درود بر تمامی یاران
user_image
علی اثیر
۱۳۹۶/۱۰/۲۰ - ۱۴:۳۸:۰۷
با عرض معذرت کلمۀ اشتباه « سرورن» در جملۀ دوم را به « سرودن » نصحیح کردم
user_image
علی اثیر
۱۳۹۶/۱۰/۲۰ - ۱۴:۴۳:۲۳
با عرض معذرت مجدد . من درین صفحه بتازگی وارد شده ام . لطفاً مرا برای سومین تصحیح بنده را عفو کنید :الفاظ خوش چون بشنوم از خود شوم بیخود دلااما صدا را ای فلک ارباب برنا می بردگویند داد هر دهل از دور و از فرسخ خوشستاما ملاحتهای خوش فریاد سرنا می برد…
user_image
مصطفی
۱۳۹۹/۰۳/۰۵ - ۱۱:۰۴:۰۲
در بیتی فعل می‌کشد هست، میشود به صورت kashidanخواند؟ در هر دو مصرع این فعل دیده میشود و در هر دو مصرع با فعل بعدی هر دو صورت کشتن و کشیدن همراهی دارد.
user_image
مهرگان
۱۴۰۰/۱۲/۰۲ - ۱۳:۲۶:۴۴
معنی بیت هفتم چیه؟
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۰/۱۲/۰۳ - ۱۰:۳۰:۵۲
سلام  مهرگان عزیز معنی کلی این بیت این میشه: در روز از سر لطف خودت، به من وعده وصال  میدی وبا این وعده حلقه غلامیت رو به گوش من میکنی  ولی شب که میشه  اون وعده خودت رو فراموش میکنی  واون رو مثل زلفت زیر پا میگذاری البته اگه معنی رو اشتباه برداشت نکرده باشم  ولی خودم هم بین خلف وعده کردن وزلف زیر پا گذاشتن نتونستم رابطه ای پیدا کنم واین برای خودم هم تازگی داشت  وتا اکنون نشنیده بودم زلف رو چگونه میشه زیر پا گذاشت   اگه دوستان توضیحاتی بدن ممنونم
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۳/۲۶ - ۱۷:۰۷:۵۹
بسیار می گفتم که دل، با کس نپیوندم! ولی... دیدار خوبان اختیار از دست دانا می برد.....!! دل برد؛ و تن در داده ام! ور می کشد؛ استاده ام! کآخر نداند بیش از این یا می کشد یا می برد......!!!   به به!  
user_image
متین میرزائی
۱۴۰۳/۰۴/۱۳ - ۱۴:۴۱:۲۹
درود ممنون میشم اگر عزیزی معنی بیت ۶و۷ را توضیح دهد