سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۸۴

۱

دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد

طریق مردم هشیار بر نمی‌گیرد

۲

بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر

که جان من دل از این کار بر نمی‌گیرد

۳

همی‌گدازم و می‌سازم و شکیباییست

که پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد

۴

وجود خسته من زیر بار جور فلک

جفای یار به سربار بر نمی‌گیرد

۵

رواست گر نکند یار دعوی یاری

چو بار غم ز دل یار بر نمی‌گیرد

۶

چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار

گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد

۷

بسوخت سعدی در دوزخ فراق و هنوز

طمع ز وعده دیدار بر نمی‌گیرد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 708
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 647
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
فاطمه زندی :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
مهدی پزوهنده
۱۳۹۳/۰۸/۱۳ - ۱۵:۵۹:۵۸
در مصراع واپسین برای رعایت وزن "از" باید به "ز" بدل شود: طمع ز وعده ی دیدار ...
user_image
کاظم ایاصوفی
۱۳۹۴/۰۲/۰۶ - ۰۹:۴۴:۳۲
آخرین مصراع بجای از باید ز نوشته شود
user_image
ارش
۱۳۹۵/۰۴/۲۲ - ۰۵:۰۷:۰۰
سلام دوستانصاحب نظر لطفا این بیت رو معنی کنیدچه باشد ار به وفا دست گیردم یک بارگرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۲۲ - ۲۳:۴۲:۴۲
چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بارگرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرداگر خواهان این نمی باشد که ناگاه من را از سر را بردارد چه میشود برای یک بار و از روی وفادار دستم را بگیرد
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۲۲ - ۲۳:۵۲:۰۲
اگر خواهان این نمی باشد که ناگاه من را از سر راه بردارد چه میشود برای یک بار و از روی وفاداری دستم را بگیرد
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۲۳ - ۰۰:۲۳:۳۹
همی‌گدازم و می‌سازم و شکیباییستکه پرده از سر اسرار بر نمی‌گیردهمی‌گدازم و می‌سازم و شکیبایی است که باعث میشودکه پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد=که پرده از روی رازهای درونم برنداشته نشود=رسوا نشوم
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۲/۱۸ - ۲۱:۳۵:۲۷
@آرش: "چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بارگرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد"زدست بر گرفتن (دهخدا)=کشتن، نابود کردن
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۲/۲۶ - ۰۱:۱۱:۴۹
رواست گر نکند یار دعوی یاری  چو بارِ غم ز دل یار بر نمی گیرد  شایسته است که دوست و یاری که بارِ غم و اندوه یار خود را بر دوش نمی کشد ..ادعای دوستی نکند..
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۲۰ - ۰۸:۲۲:۱۷
غزل ۱۸۴ سعدی  وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن  معنی بیت اول _دلم از عشق یار دست بر نمی دارد و شیوهء مردمان هشیار را در پیش نمی گیرد  [هوس : میل و آرزو ، عشق ‌ کنایه : دل از چیزی بر گرفتن ( چشم پوشی و صرف نظر کردن از چیزی ) /استعاره ء مکنیه : دل ( به قرینه ء رفتار مردمی ). [معنی بیت دوم _ خدایا ، تو خود عشق را که بلای جان ما شده است ، از جان ما قطع کن ، زیرا جان قادر نیست که از عشق دل بر دارد.] ۲_ [بر گرفتن : برداشتن .] معنی بیت سوم _ لحظه به لحظه آب می شوم و با این حال می سوزم و اگر پرده از روی کارم بر نمی افتد ، به دلیل صبر و شکیبایی است . [ گداختن : ذوب شدن و سوختن / ساختن : تحمل و مدارا کردن  کنایه : پرده از سر اسرار بر گرفتن ( اسرار را فاش کردن )  ۴_معنی بیت چهارم _ جسم مجروحم ستم چرخ رامثل باری بر دوش دارد و دیگر نمی تواند جفای یار را افزون بر بار جفای فلک است تحمل نماید . [خسته : مجروح و آزرده و فرسوده /،سربار : باری که بر سرِ بار بسیار افزایند . تشبیه : جور به بار "اضافهء تشبیهی"/ ۵_معنی بیت پنجم _ وقتی که دوست بار غم را ازدل یار خویش بر نمی دارد ،شایسته است که دعوی یاری نکند . [تشبیه : غم به بار / آرایه ء تکرار : یار ] ۶_معنی بیت ششم _ اکنون که یار یکسره از من دست بر نمی دارد و ترکم نمی کند ، چه می شود اگر از سر مهر ورزی یکبار به حمایتم بر خیزد و از من دستگیری نماید ؟  [وفا : وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان ، ثبات در قول و سخن / گرم ز دست به یکبار بر نمی گیرد : اگر مرا یکباره رها نمی کند و از من دست نمی کشد ./کنایه : دست گرفتن (یاری و کمک کردن )] ۷_معنی بیت هفتم _سعدی در جهنم جدایی سوخت ، ولی با وجود این هنوز از وعدهء دیدار یار دل بر نمی گیرد و نا امید نیست . منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .