سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۸۵

۱

کسی به عیب من از خویشتن نپردازد

که هر که می‌نگرم با تو عشق می‌بازد

۲

فرشته‌ای تو بدین روشنی نه آدمیی

نه آدمیست که بر تو نظر نیندازد

۳

نه آدمی که اگر آهنین بود شخصی

در آفتاب جمالت چو موم بگدازد

۴

چنین پسر که تویی راحت روان پدر

سزد که مادر گیتی به روی او نازد

۵

کمان چفته ابرو کشیده تا بن گوش

چو لشکری که به دنبال صید می‌تازد

۶

کدام گل که به روی تو ماند اندر باغ

کدام سرو که با قامتت سر افرازد

۷

درخت میوه مقصود از آن بلندترست

که دست قدرت کوتاه ما بر او یازد

۸

مسلمش نبود عشق یار آتشروی

مگر کسی که چو پروانه سوزد و سازد

۹

مده به دست فراقم پس از وصال چو چنگ

که مطربش بزند بعد از آن که بنوازد

۱۰

خلاف عهد تو هرگز نیاید از سعدی

دلی که از تو بپرداخت با که پردازد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 709
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 513
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 579
محسن لیله‌کوهی :
حمیدرضا محمدی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
فاطمه زندی :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۶/۰۳/۰۵ - ۱۰:۲۵:۳۹
درخت میوه مقصود از آن بلندترستکه دست قدرت کوتاه ما بر او یازدرطب شیرین و دست از نخل کوتاهزلال اندر میان و تشنه محرومسعدیپای ما لنگ است و منزل بس درازدست ما کوتاه و خرما بر نخیلحافظ
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۳/۰۷ - ۱۰:۵۰:۴۰
تو درخت خوب منظر همه میوه‌ای ولیکنچه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبتتو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازیبگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت