سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۱۹۱

۱

کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد

آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

۲

دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین

بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد

۳

که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز

مردم از عقل به دربرد که او دانا شد

۴

شاخکی تازه برآورد صبا بر لب جوی

چشم بر هم نزدی سرو سهی بالا شد

۵

عالم طفلی و جهل حیوانی بگذاشت

آدمی طبع و ملک خوی و پری سیما شد

۶

عقل را گفتم از این پس به سلامت بنشین

گفت خاموش که این فتنه دگر پیدا شد

۷

پر نشد چون صدف از لؤلؤ لالا دهنی

که نه از حسرت او دیده ما دریا شد

۸

سعدیا غنچه سیراب نگنجد در پوست

وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 711
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 517
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 547
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
فاطمه زندی :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
هادی رشیدی
۱۳۹۹/۰۸/۲۵ - ۱۲:۲۷:۰۶
این غزل چرا مهجور است چنین؟؟!!کسی میتواند مفهومی کلی از سرودن این غزل برای من روشن سازد؟
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۰/۰۵/۲۲ - ۰۳:۱۰:۴۹
در این غزل زیبای حضرت سعدی اشاره ای به رشد و تکامل ،که در گذر زمان پدید می آید دارد..گاهی ما دچار غفلت شده و سرعت رشد و کمال غافلگیرمان میکند.. وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد... حضرت سعدی درباره ارزش زمان و غنیمت شمردن وقت : کنونت که امکان گفتار هست بگوی ای برادر به لطف و خوشی ...
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۲/۰۳/۱۱ - ۲۳:۰۲:۵۷
وزن:فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مخبون محذوف)   ۱_ کی بِرُست این گُلِ خندان و چنین زیبا شد؟ اخِر این غوره‌ی نوخاسته چون حَلوا شد   غوره: انگور نارس و ترش مزه.  نوخواسته :تازه روییده ۲_نوجوان .آخِر در اینجا بر تعجب و شگفتی دلالت دارد .معنای بیت این گل شکفته چه وقت غوره تازه روییده چگونه به این سرعت به انگور شیرین تبدیل شد؟   ۲_ دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد؟ که چنین بلبلِ خوش سخن و طوطیِ شکّرخا شد   از بیضه برآمد سر از تخم بیرون آورد، شِکٌَرخا: شِکٌر خاینده از مصدر خاییدن به معنای جویدن شکر خوار. شکرخا: کنایه از شیرین سخن هم هست.  معنای بیت: و این پرنده خوش آواز چه وقت سر از تخم بیرون آورد که به این سرعت به بلبل خوش سخن و طوطی شیرین گفتار تبدیل شده است؟   ۳_که درآموختش این لطف و بَلاغت؟ کآن روز مردم از عقل به دَر بُرد که او دانا شد   که در آموختش: چه کسی به یاد داد  بلاغت: وضع یا کیفیت بیان به شیوهٔ قابل فهم و خوشایند و مطابق با قاعده های ادبی  مردم از عقل به در برد: عقل از سر مردم پراند   ۴_شاخَکی تازه بَرآوَرد صبا بر لبِ جوی چشم بر هم نزدی سَروِ سَهی‌بالا شد   شاخکی تازه: شاخهٔ کوچکِ جوان.  برآورد :رویاند. رویاندن نهال های تازه را به باد صبا نسبت داده است. صبا: باد خنک و لطیفی که از جانب شمال شرقی می وزد.  به اعتقاد قدما باد صباست که گیاهان را می رویاند و گلها را شکفته می کند.   ۵_عالَمِ طفلی و جَهلِ حَیَوانی بگذاشت ادمی‌طبع و مَلَک‌خوی و پَری‌سیما شد   عالم طفلی دوران کودکی و خردسالی.   بگذاشت: در اینجا یعنی پشت سر گذاشت و از آن بیرون آمد.  آدمی طبع: دارای خلق و خوی انسانی، انسان. ملک خوی :فرشته خو  پری سیما:پری چهره داری چهره یی به زیبایی پریان   ۶_ عقل را گفتم: از این پس به سلامت بنشین!   گفت: خاموش! که این فتنه دگر پیدا شد سلامت:امنیت، عافیت پارسایی ،رستگاری«.به سلامت بنشین» یعنی در امان باش، در پی پارسایی و رستگار باش.  فتنه :معشوقی که موجب فتنه وآشوب گردد، زیبا رویی که دل و دین می رباید۲_ آشوب بلا،گمراهی . دگر: به معنای باز، بار دیگر دوباره بگیریم بی معنا نخواهد بود، اما بهتر است آن را بیانگر قطعیٌت یافتن چیزی و غیر قابل برگشت بودن آن بگیریم.  معنای بیت عقل گفتم اگر حالا بعد می توانی در امان باشی به فکر رستگاری باشی گفت: ساکت باش که دیگر کار من تمام است، زیرا این دلبر فتنه انگیز ظهور کرده است.   ۷_ پُر نشد چون صدف از لُؤلُؤِ لالا دَهَنی که نه از حسرتِ او دیده‌ی ما دریا شد   لؤلؤ لالا: مروارید درخشان .در اینجا کنایه از دندان های سفید و درخشان معشوق است.    پر شدن دهن از دندان به بالغ شدن و قد کشیدن اشاره دارد.  حسرت: آرزوی برآورده نشده. دید دریا شدن :پر شدن چشم از اشک به شدت گریه کردن.  معنای بیت: هر دهنی که مانند صدف از مروارید های درخشان دندان پر شود هر زیبا رویی که قد و بالا بکشد ببالد ،چشم ما را از حسرت وصالش پر از اشک می کند.   ۸_ #سعدیا! غنچه‌ی سیراب نگنجد در پوست وقت، خوش دید و بخندید و گُلی رعنا شد   سیراب: پرطراوت. نگنجد در پوست: پوست غنچگی خود را می شکافد و می شکفد. در پوست نگنجیدن کنایه از بسیار شاد بود هم هست . بخندید در اینجا شکفت باز شد. رعنا: زیبا.   به شرح : محمد علی فروغی  حبیب یغمایی سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .