
سعدی
غزل شمارهٔ ۲۱
تفاوتی نکند قدر پادشایی را
که التفات کند کمترین گدایی را
به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد
که در به روی ببندند آشنایی را
مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
ز خیلخانه برانند بینوایی را
و گر تو جور کنی رای ما دگر نشود
هزار شکر بگوییم هر جفایی را
همه سلامت نفس آرزو کند مردم
خلاف من که به جان میخرم بلایی را
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرایی را
خیال در همه عالم برفت و بازآمد
که از حضور تو خوشتر ندید جایی را
سری به صحبت بیچارگان فرود آور
همین قدر که ببوسند خاک پایی را
قبای خوشتر از این در بدن تواند بود
بدن نیفتد از این خوبتر قبایی را
اگر تو روی نپوشی بدین لطافت و حسن
دگر نبینی در پارس پارسایی را
منه به جان تو بار فراق بر دل ریش
که پشهای نبرد سنگ آسیایی را
دگر به دست نیاید چو من وفاداری
که ترک میندهم عهد بیوفایی را
دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی
که یحتمل که اجابت بود دعایی را
تصاویر و صوت



نظرات
جی ۷
برزو
۷
شایق
دکتر ترابی
پاسخ همسر که به نمازش میخواند، چنین میگوید:من با افلاس و درویشی نماز نخواهم خواند، نماز را آنان که بر بستر آسایش غنوده اند بخوانند.من که هیچ ندارم ، نماز بخوانم و شکر خدای به جای آورم، منافق خواهم بود.
شایق
ramin
مسعود صالحی
محسن
محمد ابراهیمی
فاطمه زندی
پاسخ دادن، قبول کردن، برآوردن. نوعی ردّالصّدر علی العجز: دعا معنی: اگر دعا و درخواست سعدی رابشنوی، زیان نخواهی کرد؛ زیرا احتمال دارد که دعا
پاسخ مناسب بیابد و روا گردد. شرح غزلهای سعدی دکتر محمدرضا برزگر خالقی دکتر تورج عقدایی با تشکر از دوست خوبم خانم پروین اختیار زاده شاد و تندرست باشید ..