
سعدی
غزل شمارهٔ ۲۱۰
۱
خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
نقد امید عمر من در طلب وصال شد
۲
گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من
این به چه زیردست گشت آن به چه پایمال شد
۳
بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب
بوالعجب آن که خون من بر تو چرا حلال شد
۴
پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را
بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد
۵
زیبد اگر طلب کند عزت ملک مصر دل
آن که هزار یوسفش بنده جاه و مال شد
۶
طرفه مدار اگر ز دل نعره بیخودی زنم
کآتش دل چو شعله زد صبر در او محال شد
۷
سعدی اگر نظر کند تا نه غلط گمان بری
کاو نه به رسم دیگران بنده زلف و خال شد
تصاویر و صوت


نظرات
س. ص.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
فاطمه یاوری
فاطمه زندی
جاوید رضایی