سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۱۱

۱

امروز در فراق تو دیگر به شام شد

ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد

۲

بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند

کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد

۳

افسوس خلق می‌شنوم در قفای خویش

کاین پخته بین که در سر سودای خام شد

۴

تنها نه من به دانه خالت مقیدم

این دانه هر که دید گرفتار دام شد

۵

گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم

چشمم در او بماند و زیادت مقام شد

۶

ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب

اکنونت افکند که ز دستت لگام شد

۷

نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن

توبت کنون چه فایده دارد که نام شد

۸

از من به عشق روی تو می‌زاید این سخن

طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد

۹

ابنای روزگار غلامان به زر خرند

سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد

۱۰

آن مدعی که دست ندادی به بند کس

این بار در کمند تو افتاد و رام شد

۱۱

شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام

جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 723
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 642
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
پری ساتکنی عندلیب :
فاطمه زندی :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
بهار
۱۳۹۳/۰۲/۲۳ - ۱۶:۱۲:۲۹
بیت پنجم مصرع دوم باید باشه: «چشمم درو بماند و ...»
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۷/۱۴ - ۱۹:۴۰:۲۵
<<دفترعمر» #ابوعطا#محمدرضا_شجریان#فرهنگ_شریف#علی_اصغر_بهاری#منصورنریمان#حسن_ناهیدغزل سعدیامروز دیگرم به فراق تو شام شددرانتظار وصل تو عمرم تمام شد
user_image
م ر ن
۱۴۰۱/۰۵/۱۳ - ۰۴:۵۱:۱۲
سعدی به اختیار و ارادت غلام شد
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۲/۰۳ - ۱۵:۱۰:۴۶
آن مدعی که دست ندادی به بند کس این بار در کمند تو افتاد و رام شد.....(: . این دانه هرکه دید گرفتار دام شد...........!
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۲/۰۷/۰۵ - ۱۶:۴۸:۴۱
۱_امروز در فراق تو دیگر به شام شد   ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد   فِراق: جدایی. به شام: شد به شب رسید.   معنای بیت: امروز هم در جدایی تو سپری شد و به شب رسید. ای چشم من، اکنون نوبت نگهبانی و بیداری توست زیرا (از یار خبری نشد،و این به معنای آن است که نباید به خواب بروی.   ۲_بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند   کز رِقت اندرون ضعیفم چو جام شد   احتمال: تحمل. جفا: بی‌مهری، بی وفایی، (سنگ جفا تشبیه صریح) رقت: نازکی. اندرون: دل. جام: شیشه. معنای بیت:بیش از این دیگر نمی‌توانم بی‌مهری‌ها و آزارهایی را که مانند سنگ بر سرم می‌بارد تحمل کنم، زیرا دل ناتوانم از نازکی مثل شیشه شده است و با سنگی دیگر می‌شکند.   ۳_افسوس خلق می‌شنوم در قفای خویش   کین پخته بین که در سر سودای خام شد   افسوس ۱_ ریشخند، تمسخر ۲_ دریغ حسرت. در قفای خویش: از پشت سرم.   کین:در اینجا بیانی است« که این» در سر چیزی شدن: فدای چیزی شدن. سودای خام: خیال خام، آرزوی بیهوده و عبث.  معنای بیت: از هر جا می‌گذرم ریشخند با دریغ و تاسف مردم را می‌شنوم که پشت سرم می‌گویند: این آدم پخته و سرد و گرم روزگار چشیده را تماشا کنید که فدای خیالی خام و آرزویی عبث شده است.   ۴_تنها نه من به دانه خالت مقیدم   این دانه هر که دید گرفتار دام شد   دانۀ خال: تشبیه صریح. مقید اسیر، گرفتار.   ۵_گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم     چشمم دَروُ بماند و زیادت مُقام شد   زیادت شدن: افزایش پیدا کردن. معنای بیت: با خود فکر کرده بودم که نیم نگاهی به او بیندازم (وقتی نگاه) زیبایی او چشمم را خیره کرده و مقام او در نظرم افزایش یافت.   ۶_ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب   اکنونت افکند که ز دستت لگام شد   عنان: افسار، زمام"عنان نظر"(اضافه استعاری) بتاب: از مصدر تافتن تابیدن) برگرداندن. عنان تافتن به کنایه یعنی روی گرداندن، دوری کردن در این بیت نظر به اسب یا مرکب تشبیه شده و برای آن افسار و دهنه یی تصور شده است.     ۷_نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن   توبت کنون چه فایده دارد که نام شد   افکند: به زمین می‌اندازد،از پای در می‌آورد فاعل این فعل همان "نظر" است. دستت لگام شد: لگام اسب نظر از دستت خارج شد، لگام از دستت شدن به کنایه یعنی اختیار خود را از دست دادن. معنای بیت:ای دل به تو نگفته بودم که لگام اسب وحشی نگاه را برگردان( و از نظر بازی دور کن؟اما گوش ندادی ، حالا که دیگر لگام از دستت خارج شده و اختیار خود را از دست داده‌یی، تو را به زمین می‌زند.     ۸_از من به عشق روی تو می‌زاید این سخن   طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد شکر شکن: قند خوردن.  معنای بیت: این شعر شیرین که از درون من می‌جوشد و بیرون می‌آید ،به عشق روی توست،طوطی قند می‌خورد که شیرین سخن می‌شود عشق تو مانند قند،کام طبع مرا شیرین می‌کند.   ۹_ابنای روزگار غلامان به زر خرند   سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد   ابنای: روزگار. به طوع و ارادت: با کمال میل و از روی اخلاص، بی هیچ توقعی.   ۱۰_آن مدعی که دست ندادی به بند کس   این بار در کمند تو افتاد و رام شد   مدعی: در اینجا بیشتر به معنای مدعی زهد و تقوا و پرهیزگاری است، کسی که مدعی بوده که هیچ زیبارویی نمی‌تواند دل او را برباید.   دست دادن: در اینجا یعنی حاصل شدن، اتفاق افتادن. کمند:ریسمانی که یک سرش را به صورت حلقه گره زده‌اند به نحوی که با کشیدن ریسمان حلقه تنگ‌تر شود از کمند برای شکار و بالا رفتن از جاهای بلند و اسیر کردن دشمن در جنگ استفاده می‌کردند در شعر گیسوی معشوق را از جهت بلندی و حالت حلقه وار زلف و قدرت اسیر کردن عاشق به کمند تشبیه کرده اند. معنای بیت: آن مدعی زهد و مقاومت دربرابر زیبا رویان که در دام هیچ دلبری نمی‌افتاد این بار در دام تو افتاد و رام شد به نظر می‌آید که نخستین مصداق این مدعی خود شاعر است و با این سخن به خود طعنه زده است.   ۱۱_شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام   جهدم به آخِر آمد و دفتر تمام شد   جهد: تلاش کوشش. به آخِر آمد: به پایان رسید دفتر تمام شد به کنایه یعنی بیش از این دیگر چیزی نمی‌توان گفت مجالی برای سخن باقی نمانده است.   به شرح : محمد علی فروغی  حبیب یغمایی سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .