
سعدی
غزل شمارهٔ ۲۲۰
۱
دلم خیال تو را رهنمای میداند
جز این طریق ندانم خدای میداند
۲
ز درد روبه عشقت چو شیر مینالم
اگر چه همچو سگم هرزه لای میداند
۳
ز فرقت تو نمیدانم ایچ لذت عمر
به چشمهای کش دلربای میداند
۴
بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت
کجا رود که هم آن جای جای میداند
۵
به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
که چاره در غم تو های های میداند
تصاویر و صوت


نظرات
میثم
حمیدرضا
فرخ مردان
فاطمه زندی