سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۲۰

۱

دلم خیال تو را رهنمای می‌داند

جز این طریق ندانم خدای می‌داند

۲

ز درد روبه عشقت چو شیر می‌نالم

اگر چه همچو سگم هرزه لای می‌داند

۳

ز فرقت تو نمی‌دانم ایچ لذت عمر

به چشم‌های کش دلربای می‌داند

۴

بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت

کجا رود که هم آن جای جای می‌داند

۵

به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی

که چاره در غم تو های های می‌داند

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 728
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 695
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
میثم
۱۳۹۵/۰۵/۰۳ - ۰۳:۰۱:۴۱
بیت سوم هیچ اشتباه تایپیه گویا
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۵/۱۰/۲۱ - ۰۱:۰۶:۰۵
فروغی در مقدمهٔ غزلیات عنوان کرده که گمان می‌کند این غزل از آن سعدی نیست و آن را مستحق آن دانسته که به ملحقات منتقل شود.در بیت سوم به جای «نمی‌دانم» در مصرع اول در حاشیه «نمی‌داند» آمده. ارتباط مصرع دوم با مصرع اول این بیت برای من با وجود کلمهٔ «نمی‌دانم» مبهم است. اگر «نمی‌داند» بیاوریم که فاعل آن «دلم» (بیت اول) می‌شود می‌توان بیت را اینطور معنی کرد که «دلم درفرقت تو از عمر هیچ لذتی نمی‌برد و لذت عمر را در چشمهای کش دلربای تو می‌بیند» تا نظر صاحب‌نظران چه باشد.
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۳/۰۲ - ۱۲:۰۷:۴۶
@حمبدرصا: مصرع دوم اینجور هست ظاهرا:" به چشمهای کش، دلربای می داند" یعنی که" ...و آن دلبر من با چشمهای زیبای خود این مطلب رو( رنج کشیدن من رو) می بیند(=دریافته است).
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۲/۰۹/۰۹ - ۱۸:۵۸:۳۱
#غزل شمارۀ_۲۲۰ سعدی                      وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن       ‌ ‌    دلم خیال ِ تو را رَهنمای می‌داند   جُزین طریق ندانم؛ خدای می‌داند!   خیال: صورت،تصویر. سعدی بارها واژه خیال را آنگونه که در زبان عربی به کار می‌رفت به کار برده است چیزی مرئی و محسوس که با چشم دیده می‌شود نه به معنای فکر و خیال که روز به کار می‌رود. دل من در راه پرفراز و نشیب عشق خیال تو را راهنمای خود می‌داند و خدا می‌داند که روشی جز این نمی‌شناسد و سراغ ندارد.   زِ دَرد ِ روبَه ِ عشقت چو شیر می‌نالم   اگر چه همچو سگم هَرزه‌لای می‌داند   روبه عشق: تشبیه صریح عشق حیله‌گر و مکار را به روباه تشبیه کرده است. چون: مثل مانند هرز لای: بیهوده گر. لاییدن: «لای » لاینده باز مصدر «لاییدن» معنای «عوعو»کردن سگ، نالیدن سگ. معنی :از درد روباه عشق تو مانند شیری در قفس می‌نالم هرچند مرا مانند سگ بیهوده گو می‌داند.    ز فرقت تو نمی‌دانم ایچ لذت عمر   به چشم‌های ِ کَش ِ دلرُبای می‌داند     فرقت: جدایی. معنای بیت:دل من از درد دوری تو هیچ لذتی از عمر نمی‌برد، زیرا لذت عمر را در چشم‌های زیبا و دلربای تو می‌داند.   بسی بگشت و غمت در دلم مُقام گرفت     کجا رود؟ که هم آن‌جای جای می‌داند     چو: وقتی. معنای بیت: غم عشق تو بسیار گشت و سرانجام در دل من جای گرفت وقتی دل مرا خانه خود می‌داند،به کجا برود.   به حال ِ سعدی ِ بی‌چاره قهقهه چه زنی   که چاره در غم ِ تو های های می‌داند     چه :برای چه ؟، های های: گریه ی شدید و با صدای بلند. معنای بیت: چرا به حال سعدی بیچاره قهقهه می‌زنی و با صدای بلند می‌خندی، وقتی که او در غم جدایی تو چاره‌یی جز های‌های گریه سراغ ندارد؟   شرح :محمدعلی فروغی ،حبیب یغمایی سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .