
سعدی
غزل شمارهٔ ۲۲۶
۱
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
۲
حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد
علی الخصوص که پیرایهای بر او بستند
۳
کسان که در رمضان چنگ میشکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند
۴
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند
۵
دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
که مدتی ببریدند و بازپیوستند
۶
به در نمیرود از خانگه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند
۷
یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست
که سروهای چمن پیش قامتش پستند
۸
اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست
خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند
۹
مثال راکب دریاست حال کشته عشق
به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند
۱۰
به سرو گفت کسی میوهای نمیآری؟
جواب داد که آزادگان تهیدستند
۱۱
به راه عقل برفتند سعدیا بسیار
که ره به عالم دیوانگان ندانستند
تصاویر و صوت




نظرات
رسته
سعید
تقی مانیزانی
پاسخها که در خود سؤال نهفته است هست: نه! گذشته گان ما این مشکل را نداشتند و همه او را عارفی می دانستند. هر چند در زمان حیات سعدی، مدعی از او چنین سؤالی کرده بود و سعدی در پاسیخ با افتادگی درویشان گفته بود : گر نخوردم نان گندم، دیدهام به دست مردم.چرا دو نسل اخیر در پی تجدید نظر بر آمدند؟ این موضوع این حاشیه نیست. یکی از محققان مقالهای نوشته بود مفصل و عنوان آن بود « سعدی کشی». بگذریم. ما مشگل خود را پیش پیر بردیم. او همهٔ حرفهای ما را با دقت گو ش کرد و طبق معمول لام تا کام لب به سخن نگشود. سکوت مطلق بود ولی در عین حال شادی افرین، بال مگسی هم سکوت را نمی شکست. بعد از مدت طولانی سر بر آورد و اشاره کرد به یکی از دوستان که دیوان سعدی را در دست داشت که غزلی از سعدی را بخواند. او هم کتاب را گشود و این غزل آمد . شروع کرد بخواندن:درخت غنچه بر آورد و بلبلان مستند // جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستندبساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط // ز بس که عارف و عامی به رقص بر جستندحال و هوایی روی نمود که از وصف بیرون بودتا رسید به :یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست // که سروهای چمن پیش قامتش پستنددیگر اشک از همهٔ چشمها روان بود و گونهها خیس. ما
پاسخ خود را در یافته بودیم. یکی که گریهاش بند نمی آمد، خواند: آمدهام که بنگرم، گریه نمیدهد امان این غزل را عمری به شیرینی شنیده بودم و خوانده بودم و خیلی هم دوست داشتم ولی هرگز آن درخت گل یکتا را در فضای خلوت خویش ندیده بودم و در نیافته بودم. آری دوستان عزیز بستگی دارد که از این دریا با چه کاسهای آب برداری. اگر کاسه ات آلوده باشد دریا را سرزنش نکن. با کاسهٔ تو هم دریا آلوده نمیشود. چون در این دریا دهان را پاک کرد،هر صدف،ابر رحمت در دهانش گوهر سیراب،ریخت.
ناشناس
ناشناس
سیاوش
کیفور
حمیدرضا
فرشید نوربخش
غلامرضا گنج خانی
امیررضا ریاحی
مجید مدبرنیا
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
پاسخ داده شده است.
م.م.سپهر sepehr.moloudian@gmail.com
پاسخ میدهد. این شیوه را اتفاقا به لحن و سبک رندانه و شیرین و نکته سنج سعدی نزدیک نر میبینم. اگرچه، همانطور که گفتم اینها سلیقه است، نه فتوا.
ر.غ