سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۲۶

۱

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

۲

حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد

علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند

۳

کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی

نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند

۴

بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط

ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند

۵

دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را

که مدتی ببریدند و بازپیوستند

۶

به در نمی‌رود از خانگه یکی هشیار

که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند

۷

یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست

که سروهای چمن پیش قامتش پستند

۸

اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست

خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند

۹

مثال راکب دریاست حال کشته عشق

به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند

۱۰

به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری؟

جواب داد که آزادگان تهی‌دستند

۱۱

به راه عقل برفتند سعدیا بسیار

که ره به عالم دیوانگان ندانستند

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 731
منتخبی از اشعار سعدی، حافظ و جامی » تصویر 47
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 495
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 549
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
فاطمه زندی :
پری ساتکنی عندلیب :
محمدرضا مومن نژاد :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
حجت الله عباسی :

نظرات

user_image
رسته
۱۳۸۷/۰۵/۰۷ - ۲۳:۵۶:۳۶
موضوع : عرفان سعدیدر طول تاریخ ایران زمین ، در دوره ی ادبیات دری ، هیچ شاعری به اندازه سعدی اثر گذار نبوده است، کافی است بدانیم که بیش از هفتصد سال کتاب گلستان کتاب درسی همه ی مدارس ایران زمین بوده است. در یک جایی خواندم (فکر می کنم از قول شادروان عباس اقبال آشتیانی بود ) که فقط در دویست سال اخیر از حافظ بیشتر استقبال شده است. سعدی عرفان را مردمی و ملموس کرد، نمونه ی آن همین غزل معروف است . چهار بیت اول وصف فوق العاده زیبای طبیعت است، بخش دوم غزل کاملا عرفانی است. در بیت هفت آن درختی بسیار زیباتر وجود دارد. یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماستکه سروهای چمن پیش قامتش پستنددر ادبیات سعدی، زیبایی طبیعت و زیبایی انسان و تمام زیبایی ها پلی می شود به جهان عرفان و به جهان دل.
user_image
سعید
۱۳۹۳/۰۳/۰۳ - ۰۶:۵۴:۳۳
این شعر بسیار بسیار زیبا و دل انگیز است. من از آن دو خاطره دارم :1. علی شریعتی با لحن بسیار نادرست و موهنی به سعدی بزرگوار و فرزانه ما ناسزا گفت که چرا در عهد مغول و دوره نابسامانی، چنین شعر طربناکی گفته است!!2. یکروز صبح خیلی زود که هنوز تاریک بود، پشت فرمان عازم تهران بودم. در آن حس و حال ویژه آن زمان از روز که همه میدانید تنها در جاده خالی از اغیار میرفتم که بی آنکه انتظار داشته باشم. صدای گلپا از سی دی پلیر ماشینم بلند شد که بیت نخست این شعر را به زیبایی و رسایی تمام خواند.درخت غنچه برآورد و....برای من که از ارادتمندان شیخ اجل هستم و با او دوستی دیرینه دارم آنچنان شورانگیز بود که تا چن لحظه با چشمان پر از اشک رانندگی کردم و آن روز براستی "همه غمهای جهان هیچ اثری در من نکرد"روانت شاد باد آموزگار بزرگ ما سعدی دانا.
user_image
تقی مانیزانی
۱۳۹۳/۰۳/۲۱ - ۱۵:۳۲:۱۱
آیا سعدی عارف بود یا نبود؟هر از چند گاهی، در این 50 - 60 سالهٔ اخیر، عده‌ای های و هوی و جار و جنجال راه می‌اندازند که آیا سعدی عارف بوده است یا خیر. بیشترین
پاسخ‌ها که در خود سؤال نهفته است هست: نه! گذشته گان ما این مشکل را نداشتند و همه او را عارفی می دانستند. هر چند در زمان حیات سعدی، مدعی از او چنین سؤالی کرده بود و سعدی در پاسیخ با افتادگی درویشان گفته بود : گر نخوردم نان گندم، دیده‌ام به دست مردم.چرا دو نسل اخیر در پی تجدید نظر بر آمدند؟ این موضوع این حاشیه نیست. یکی از محققان مقاله‌ای نوشته بود مفصل و عنوان آن بود « سعدی کشی». بگذریم. ما مشگل خود را پیش پیر بردیم. او همهٔ حرف‌های ما را با دقت گو ش کرد و طبق معمول لام تا کام لب به سخن نگشود. سکوت مطلق بود ولی در عین حال شادی افرین، بال مگسی هم سکوت را نمی شکست. بعد از مدت طولانی سر بر آورد و اشاره کرد به یکی از دوستان که دیوان سعدی را در دست داشت که غزلی از سعدی را بخواند. او هم کتاب را گشود و این غزل آمد . شروع کرد بخواندن:درخت غنچه بر آورد و بلبلان مستند // جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستندبساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط // ز بس که عارف و عامی به رقص بر جستندحال و هوایی روی نمود که از وصف بیرون بودتا رسید به :یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست // که سروهای چمن پیش قامتش پستنددیگر اشک از همهٔ چشم‌ها روان بود و گونه‌ها خیس. ما
پاسخ خود را در یافته بودیم. یکی که گریه‌اش بند نمی آمد، خواند: آمده‌ام که بنگرم، گریه نمی‌دهد امان این غزل را عمری به شیرینی شنیده بودم و خوانده بودم و خیلی هم دوست داشتم ولی هرگز آن درخت گل یکتا را در فضای خلوت خویش ندیده بودم و در نیافته بودم. آری دوستان عزیز بستگی دارد که از این دریا با چه کاسه‌ای آب برداری. اگر کاسه ات آلوده باشد دریا را سرزنش نکن. با کاسهٔ تو هم دریا آلوده نمی‌شود. چون در این دریا دهان را پاک کرد،هر صدف،ابر رحمت در دهانش گوهر سیراب،ریخت.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۱/۰۹ - ۰۵:۲۸:۰۰
ارتباط سی دی پلیر ماشینم با غزلیات شیخ اجل چیست؟ لطفا مرا راهنمایی کنید
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۱/۰۹ - ۰۵:۲۹:۴۱
چن یا چند؟؟؟ کدام درست است؟؟؟
user_image
سیاوش
۱۳۹۴/۰۱/۱۳ - ۰۴:۳۵:۰۴
با احتراممن واقعاً از حاشیه های دوستان چیزی نفهمیدم
user_image
کیفور
۱۳۹۴/۰۵/۱۴ - ۲۲:۰۱:۰۷
یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماستکه سروهای چمن پیش قامتش پستندهمه گنجور یک سو و این بیت یک سو
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۵/۱۰/۲۳ - ۰۹:۰۶:۵۲
برای بعضی مصرعها در حاشیهٔ تصحیح فروغی بدلهایی آمده که بعضا معروفند:«حریف خلوت ما خود همیشه دل می‌برد»«عروس خلوت ما خود همیشه دل می‌برد»«دو دوست قدر شناسند عیش صحبت را»«برون نمی‌رود از خانگه یکی هشیار»«یکی درخت گل اندر فضای خانهٔ ماست»«یکی درخت گل اندر میان خانهٔ ماست»«که ترک بار بگفتند و خویشتن رستند»«که ره به منزل دیوانگان ندانستند»
user_image
فرشید نوربخش
۱۳۹۷/۱۲/۲۱ - ۰۳:۰۹:۵۲
اخیرا کتابی از سعید حمیدیان چاپ شده (سعدی در غزل) که سعدی را تماما عارف معرفی کرده است. به نظرم سعدی را با مولانا اشتباه گرفته یا با فخرالدین عراقی. چنان سعدی را مصادره به مطلوب کرده است که حالت تهوع به من دست داد، با این حال تمام کتاب را خواندم و زجر کشیدم.با احترام به مقام علمی ایشان (اگر دارند) معتقدم ایشان نتوانسته اند هیچ ارتباطی با شعر سعدی برقرار کنند.ما نمی توانیم به دلیل تمایلات معنوی خودمان غزل های سعدی را تفسیر به رای نماییم.یاد آن شعر شاملو افتادم که گفته است:خورشید را گذاشته با اتکا به ساعت شماته دار خویش بیچاره خلق را متقاعد می کند که شب از نیمه نیز برنگذشتهطوفان خنده ها
user_image
غلامرضا گنج خانی
۱۴۰۰/۰۱/۱۴ - ۰۳:۱۴:۲۰
باسلام خدمت ادب دوستان و سعدی پسندان عزیزهر کسی بر حسب فهم گمانی دارد.این شعر دلکش جناب سعدی از وصف و شرح بی نیاز استبا اولین بیت شما را در فضایی بسیار لطیف قرار می دهد که خود را در بهشتی زمینی تصور می کنید.در ابیات بعدی شما را به سیاحت در این بهشت می برد.حفظ و صیانت آثار بزرگان و انتقال این امانت به نسل بعد از اهم امور ادبی است .بنده که این شعر ا تقریبا از برم و در مناسبتهای شاد مانند عید و ایام بهار زمزمه می کنم ناخودآگاه بجای واژه حریف واژه نگار به ذهنم خطور میکرد و بر ربانم جاری میشد البته آنچه جناب سعدی فرموده صحیح است و پژوهشگران ثبت و ضبط نموده اند ولی شخصا موقع قرائت این بیت حریف را نگار میخوانم که عاشقانه تر و صمیمانه تر است.و صد البته قصد تحمیل نظر خود به احدی را ندارم.قضاوتش با خوانندگان.نگار مجلس ما خود همیشه دل می برد علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند.
user_image
امیررضا ریاحی
۱۴۰۰/۰۳/۱۴ - ۱۱:۳۳:۵۹
سلام  خوشحال میشم اگر یک نفر معنای بیت ششم رو توضیح بده. خیلی ممنون
user_image
مجید مدبرنیا
۱۴۰۰/۱۰/۲۱ - ۱۴:۱۰:۰۷
از جناس خطی کلمات بساط و نشاط که شیخ اجل در بیت چهارم با فصاحت و بلاغت هر چه تمامتر آورده است ، نباید غافل ماند
user_image
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
۱۴۰۳/۰۱/۰۶ - ۰۴:۱۹:۳۶
بیت 5 دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را که مدتی ببریدند و بازپیوستند بازپیوستند نباید با هم باشد بلکه به این صورت صحیح‌تر می‌نماید: دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را که مدتی ببریدند و باز پیوستند یعنی بعد از بریدن، دوباره پیوستند   بیت 10 به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری؟ جواب داد که آزادگان تهی دستند به نظر می‌رسد مصرع اول به صورت پرسشی زیباتر می شود به‌علاوه در مصرع بعد گفته شده: جواب داد؛ یعنی پرسشی مطرح شده است که
پاسخ داده شده است.  
user_image
م.م.سپهر sepehr.moloudian@gmail.com
۱۴۰۳/۰۶/۰۲ - ۱۶:۲۳:۵۴
با سلام علامت سوال بیت دهم رو هیچ نپسندیدم. جدا از این که سلیقه هر خواننده منفرد با یا بدون علامت سوال این بیت رو میپسنده، مگر در نسخه های خطی همچین چیزی هست؟ از آن جا که در نسخ قدیمی علامات دستوری استفاده نمیشده، موافق دست بردن توی اشعار به این شیوه نیستم. ضمنا عرض کنم که شخصا این بیت را بدون علامت سوال خیلی بیشتر میپسندم. چرا که در این صورت در مصراع اول یک سرزنش و استهزایی هست، که کسی سرو را با خنده نیش دار مخاطب قرار میدهد که عجب از تو، وای بر تو، که درختی، ولی ثمر نداری. ولی سرو همانطور که از یک پروتاگونیست آزاده انتظار می‌رود، رندانه آن طور
پاسخ میدهد. این شیوه را اتفاقا به لحن و سبک رندانه و شیرین و نکته سنج سعدی نزدیک نر میبینم. اگرچه، همانطور که گفتم اینها سلیقه است، نه فتوا.
user_image
ر.غ
۱۴۰۳/۰۷/۰۲ - ۰۴:۳۷:۱۲
یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماستکه سروهای چمن پیش قامتش پستند سعدی بطور غیر مستقیم به همسرش اشاره کرده است. حافظ شیرازی نیز گفته است: مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم