سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۳۳

۱

روندگان مقیم از بلا نپرهیزند

گرفتگان ارادت به جور نگریزند

۲

امیدواران دست طلب ز دامن دوست

اگر فروگسلانند در که آویزند

۳

مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست

که اهل معرفت از تو نظر بپرهیزند

۴

نشان من به سر کوی می‌فروشان ده

من از کجا و کسانی که اهل پرهیزند

۵

بگیر جامه صوفی بیار جام شراب

که نیک نامی و مستی به هم نیامیزند

۶

رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار

هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند

۷

مرا که با تو که مقصودی آشتی افتاد

رواست گر همه عالم به جنگ برخیزند

۸

به خونبهای منت کس مطالبت نکند

حلال باشد خونی که دوستان ریزند

۹

طریق ما سر عجزست و آستان رضا

که از تو صبر نباشد که با تو بستیزند

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 735
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 496
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 549
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
تناز پیراسته :
محمدرضا مومن نژاد :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۵/۰۵/۱۶ - ۱۷:۵۲:۰۰
نشان من به سر کوی می‌فروشان دهمن از کجا و کسانی که اهل پرهیزندبگیر جامه صوفی بیار جام شرابکه نیک نامی و مستی به هم نیامیزندرضای دوست به دست آر و دیگران بگذارهزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند...........................................هزار دشمنی افتد به قول بدگویانمیان عاشق و معشوق دوستی برجاستغلام قامت آن لعبت قباپوشمکه در محبت رویش هزار جامه قباست............................................هزار دشمن اگر بر سرند سعدی رابه دوستی که نگوید به جز حکایت دوستبه آب دیده خونین نبشته قصه عشقنظر به صفحه اول مکن که تو بر توست