سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۳۵

۱

بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند

بادپیمایی هوایی می‌زند

۲

کس نمی‌بینم ز بیرون سرای

و اندرونم مرحبایی می‌زند

۳

آتشی دارم که می‌سوزد وجود

چون بر او بادِ صبایی می‌زند

۴

گرچه دریا را نمی‌بیند کنار

غرقه حالی دست و پایی می‌زند

۵

فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی

سر به دیوارِ سرایی می‌زند

۶

آشنایان را جراحت مرهمست

زان که شمشیر آشنایی می‌زند

۷

حیف باشد دست او در خون من

پادشاهی با گدایی می‌زند

۸

بنده‌ام گر بی‌گناهی می‌کشد

راضیم گر بی خطایی می‌زند

۹

شکر نعمت می‌کنم گر خلعتی

می‌فرستد یا قفایی می‌زند

۱۰

ناپسندیده‌ست پیش اهل رای

هر که بعد از عشق رایی می‌زند

۱۱

محتسب گو چنگ میخواران بسوز

مطرب ما خوش به تایی می‌زند

۱۲

دود از آتش می‌رود خون از قتیل

سعدی این دم هم ز جایی می‌زند

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 736
منتخبی از اشعار سعدی، حافظ و جامی » تصویر 54
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 506
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 557
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
محمدرضا مومن نژاد :
تناز پیراسته :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۵/۰۹/۰۱ - ۱۸:۱۲:۴۴
محتسب گو چنگ میخواران بسوزمطرب ما خوش به تایی می‌زندنوازنده ما با یک تار هم خوب مینوازد.چنگ=سازی با هشت یا نه تا(تار) و بسیار کهن که پیشینه آن به پنج هزار سال پیش بازمیگردد و گویند رامتین آن را ساخته است.
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۰۷ - ۱۰:۴۴:۲۷
آتشی دارم که می‌سوزد وجودچون بر او باد صبایی می‌زندآتشی در من افتاده که با هر خبری که از دوست به من میرسد بیشتر زبانه می کشد.فتنه‌ای بر بام باشد تا یکیسر به دیوار سرایی می‌زندتا فتنه ای بر بام نیاید که دیده شود عاشقی پیدا نمی شود که سر به دیوار بکوبد
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۰۷ - ۱۱:۰۴:۴۹
آشنایان را جراحت مرهمستزان که شمشیر آشنایی می‌زندزخم دلباختگان خود مرهم است زیرا نشان شمشیر دلبران است که همیشه با آنان است.اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلیناپسندیده‌ست پیش اهل رایهر که بعد از عشق رایی می‌زنداز نگاه اندیشمندان ناپسند است هر که بعد از عاشقی چاره اندیشی کند.یا خربزه نخور یا خوردی پای لرز آن بایست.یا مرو با یار ازرق پیرهنیا بکش بر خان و مان انگشت نیلدوستی با پیلبانان یا مکنیا بکن خانه ای درخورد پیل
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۸/۱۸ - ۱۸:۵۸:۴۸
دود از آتش می‌رود خون از قتیلسعدی این دم هم ز جایی می‌زنددم گرم سعدی بیخودی نیست که دلی خونین و پرسوز دارد.
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۳/۰۸ - ۱۳:۰۱:۵۱
چقد شبیه به اون شعره ی شهریاره