
سعدی
غزل شمارهٔ ۲۵۰
۱
خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند
۲
پادشاهان ملاحت چو به نخجیر روند
صید را پای ببندند و رها نیز کنند
۳
نظری کن به من خسته که ارباب کرم
به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند
۴
عاشقان را ز بر خویش مران تا بر تو
سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند
۵
گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن
کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند
۶
بوسهای زان دهن تنگ بده یا بفروش
کاین متاعیست که بخشند و بها نیز کنند
۷
تو ختایی بچهای از تو خطا نیست عجب
کان که از اهل صوابند خطا نیز کنند
۸
گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست
پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند
۹
سعدیا گر نکند یاد تو آن ماه مرنج
ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند
تصاویر و صوت


نظرات
سید علی انجو
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ghonsor
مجتبی خراسانی
رحیم
بهزاد
پروانه اسماعیل زاده