سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۵۱

۱

اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند

که جور قاعده باشد که بر غلام کنند

۲

هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد

ز دست دوست نشاید که انتقام کنند

۳

به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی

چو روی باز کنی بازت احترام کنند

۴

مرا کمند میفکن که خود گرفتارم

لویشه بر سر اسبان بدلگام کنند

۵

چو مرغ خانه به سنگم بزن که بازآیم

نه وحشیم که مرا پای بند دام کنند

۶

یکی به گوشه چشم التفات کن ما را

که پادشاهان گه گه نظر به عام کنند

۷

که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر

حلال نیست که بر دوستان حرام کنند

۸

ز من بپرس که فتوی دهم به مذهب عشق

نظر به روی تو شاید که بر دوام کنند

۹

دهان غنچه بدرد نسیم باد صبا

لبان لعل تو وقتی که ابتسام کنند

۱۰

غریب مشرق و مغرب به آشنایی تو

غریب نیست که در شهر ما مقام کنند

۱۱

من از تو روی نپیچم که شرط عشق آن است

که روی در غرض و پشت بر ملام کنند

۱۲

به جان مضایقه با دوستان مکن سعدی

که دوستی نبود هر چه ناتمام کنند

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 744
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 638
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سهیل قاسمی :
سعیده تهرانی‌نسب :
محمدرضا مومن نژاد :
پری ساتکنی عندلیب :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۲۱ - ۱۳:۴۳:۵۰
اسب نزاییده را به فارسی ستاغ گویند
user_image
بیات
۱۳۹۳/۱۰/۰۱ - ۱۲:۱۷:۵۸
بیت ما قبل آخر را اینطور بنویسید: من از تو روی نپیچم...
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۱۱/۰۳ - ۱۰:۳۴:۳۶
آری جناب دکتر کیخا، جمله دامهای بار نگرفته رااستاغ میخواندند، چنان که شکستن را اشکستنو شکم را اشکم و شتر را اشتر و...و حضرت بلخی که می فرمود:آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست.......... آنکه سوگند خورم، جز به سر او نخورموآنکه سوگند من و توبه ام اشکست کجاست..
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۱۱/۰۴ - ۱۳:۱۷:۱۹
درود به استاد ترابی بزرگوار ممنون از بازبینی دقیقتان
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۷/۰۹ - ۲۱:۰۰:۵۸
که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظرحلال نیست که بر دوستان حرام کنند