سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۵۵

۱

تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود

گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود

۲

چو هر چه می‌رسد از دست اوست فرقی نیست

میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود

۳

نسیم باد صبا بوی یار من دارد

چو باد خواهم از این پس به بوی او پیمود

۴

همی‌گذشت و نظر کردمش به گوشه چشم

که یک نظر بربایم مرا ز من بربود

۵

به صبر خواستم احوال عشق پوشیدن

دگر به گل نتوانستم آفتاب اندود

۶

سوار عقل که باشد که پشت ننماید

در آن مقام که سلطان عشق روی نمود

۷

پیام ما که رساند به خدمتش که رضا

رضای توست گرم خسته داری ار خشنود

۸

شبی نرفت که سعدی به داغ عشق نگفت

دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 746
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 645
حمیدرضا محمدی :
سهیل قاسمی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
محمدرضا مومن نژاد :
تناز پیراسته :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
محمدرضا خادم
۱۴۰۰/۰۱/۲۷ - ۰۸:۱۷:۰۳
روانت شاد سعدی بزرگ
user_image
سفید
۱۴۰۱/۱۰/۲۷ - ۱۵:۱۱:۳۳
  دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود...   + و إن هجرت سواء عشیتی و غداتی...