سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۷۴

۱

چه سرو است آن که بالا می‌نماید

عنان از دست دل‌ها می‌رباید

۲

که زاد این صورت منظور محبوب

از این صورت ندانم تا چه زاید

۳

اگر صد نوبتش چون قرص خورشید

ببینم آب در چشم من آید

۴

کس اندر عهد ما مانند وی نیست

ولی ترسم به عهد ما نپاید

۵

فراغت زان طرف چندان که خواهی

وزین جانب محبت می‌فزاید

۶

حدیث عشق جانان گفتنی نیست

و گر گویی کسی هم‌درد باید

۷

درازای شب از ناخفتگان پرس

که خواب‌آلوده را کوته نماید

۸

مرا پای گریز از دست او نیست

اگر می‌بنددم ور می‌گشاید

۹

رها کن تا بیفتد ناتوانی

که با سرپنجگان زور آزماید

۱۰

نشاید خون سعدی بی‌سبب ریخت

ولیکن چون مراد اوست شاید

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 757
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 646
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
سهیل قاسمی :
تناز پیراسته :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :
افسر آریا :

نظرات

user_image
محمدرضا خادم
۱۴۰۰/۰۲/۰۳ - ۱۰:۲۰:۳۶
سعدی عاشق