
سعدی
غزل شمارهٔ ۲۷۵
۱
نگفتم روزه بسیاری نپاید
ریاضت بگذرد سختی سر آید
۲
پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید
۳
رخ از ما تا به کی پنهان کند عید
هلال آنک به ابرو مینماید
۴
سرابستان در این موسم چه بندی
درش بگشای تا دل برگشاید
۵
غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید
۶
که پندارم نگار سروبالا
در این دم تهنیت گویان درآید
۷
سواران حلقه بربودند و آن شوخ
هنوز از حلقهها دل میرباید
۸
چو یار اندر حدیث آید به مجلس
مغنی را بگو تا کم سراید
۹
که شعر اندر چنین مجلس نگنجد
بلی گر گفته سعدیست شاید
تصاویر و صوت



نظرات
علی سجادی
امید
ضیایی
M
محمود
یوسف شیردلپور