
سعدی
غزل شمارهٔ ۲۷۶
به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
جز این دقیقه که با دوستان نمیپاید
حلاوتیست لب لعل آبدارش را
که در حدیث نیاید چو در حدیث آید
ز چشم غمزده خون میرود به حسرت آن
که او به گوشه چشم التفات فرماید
بیا که دم به دمت یاد میرود هر چند
که یاد آب به جز تشنگی نیفزاید
امیدوار تو جمعی که روی بنمایی
اگر چه فتنه نشاید که روی بنماید
نخست خونم اگر میروی به قتل بریز
که گر نریزی از دیدهام بپالاید
به انتظار تو آبی که میرود از چشم
به آب چشم نماند که چشمه میزاید
کنند هر کسی از حضرتت تمنایی
خلاف همت من کز توام تو میباید
شکر به دست ترش روی خادمم مفرست
و گر به دست خودم زهر میدهی شاید
تو همچو کعبه عزیز اوفتادهای در اصل
که هر که وصل تو خواهد جهان بپیماید
من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق
عنان عقل ز دست حکیم برباید
نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی
چو ترک ترک نگفتی تحملت باید
در سرای در این شهر اگر کسی خواهد
که روی خوب نبیند به گل برانداید
تصاویر و صوت



نظرات
کسرا
شمس شیرازی
شمس شیرازی
مصطفی
۷
۷
ارش
فرخ مردان
محمد الهی
پاسخ به آرش عزیز و نیز فرخ گرامی در مورد معنی بیت اول:درنمی باید از مصدر دربایستن و به معنی کم آمدن و نقصان یافتن (در اسرار التوحید ص55 آمده است : ...نه یک درم دربایست و نه زیادت آمد)پاییدن در اینجا به معنی درنگ کردن و توقف کردن است. منوچهری دامغانی در مسمط معروف خود در وصف خزان می فرماید: از باغ به زندان برم و دیر بیایمچون آمدمی نزد شما دیر نپایمیعنی شما را از باغ به زندان برده و دیر به دیر به شما سر خواهم زد و آنگاه که پیش شما بیایم زمان زیادی درنگ نخواهم کرد و زود ترکتان می کنم.معنی بیت: در زیبایی و کمال معشوقِ من هیچ نقصانی یافت نمی شود جز این نکته ظریف که زمانی با دوستان نمی نشیند و درنگ نمی کند. دقیقه در اینجا ایهام دارد. هم به معنی زمان اندک است و هم به معنی نکته ظریف.
محمد حسین
محمد حسین
nabavar
مجید۲۸
nabavar
مجید۲۸
nabavar