سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۷۶

۱

به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید

جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

۲

حلاوتیست لب لعل آبدارش را

که در حدیث نیاید چو در حدیث آید

۳

ز چشم غمزده خون می‌رود به حسرت آن

که او به گوشه چشم التفات فرماید

۴

بیا که دم به دمت یاد می‌رود هر چند

که یاد آب به جز تشنگی نیفزاید

۵

امیدوار تو جمعی که روی بنمایی

اگر چه فتنه نشاید که روی بنماید

۶

نخست خونم اگر می‌روی به قتل بریز

که گر نریزی از دیده‌ام بپالاید

۷

به انتظار تو آبی که می‌رود از چشم

به آب چشم نماند که چشمه می‌زاید

۸

کنند هر کسی از حضرتت تمنایی

خلاف همت من کز توام تو می‌باید

۹

شکر به دست ترش روی خادمم مفرست

و گر به دست خودم زهر می‌دهی شاید

۱۰

تو همچو کعبه عزیز اوفتاده‌ای در اصل

که هر که وصل تو خواهد جهان بپیماید

۱۱

من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق

عنان عقل ز دست حکیم برباید

۱۲

نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی

چو ترک ترک نگفتی تحملت باید

۱۳

در سرای در این شهر اگر کسی خواهد

که روی خوب نبیند به گل برانداید

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 758
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 504
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 564
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :
افسر آریا :

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۲۰ - ۱۶:۱۶:۳۹
نخست خونم اگر می‌روی به قتل بریزکه گر نریزی از دیده‌ام بپالایداوووووج دل شکستگیست این بیت...
user_image
شمس شیرازی
۱۳۹۴/۰۹/۱۱ - ۱۶:۵۶:۳۶
بگفتمت ، که به ترکان نظر مکن سعدی؟چو ترک ترک نگفتی، تحملت باید !!برای آنان که واژه ترک را پیراهن عثمان میکنند به آن معنای نژادی و به تازگی سیاسی میدهند.این سخن استاد سخن پارسی است.
user_image
شمس شیرازی
۱۳۹۴/۰۹/۱۱ - ۱۷:۱۹:۴۸
نگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدی ؟
user_image
مصطفی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶ - ۰۵:۵۷:۵۳
بزرگواری میدونه معنای "برانداید" در بیت پایانی چیه؟
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۳/۰۶ - ۰۶:۲۰:۰۶
در سرای در این شهر اگر کسی خواهدکه روی خوب نبیند به گل براندایدبرانداید=برانداییدن=براندودن=گل گرفتناگر کسی در شهر هست که میخواهد چشمش به مهرویان نیفتد باید در خانه خود را گل بمالد(بیرون نیاید)
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۳/۰۶ - ۰۷:۵۶:۴۷
*من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشقعنان عقل ز دست حکیم بربایدروایت دیگر:*من این قیاس نکردم که زور پنجه عشقعنان عقل ز دست حکیم بربایدنگفتمت که به ترکان نظر مکن سعدیچو ترک ترک نگفتی تحملت بایدسعدیا مگر نگفته بودم که مهرویان را منگر زیرا اگر ترک مهرویان نکردی رنج خواهی کشید.
user_image
ارش
۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۱۲:۰۹:۰۲
سلام...لطفا یکی از دوستان بزرگوار معنای بیت اول رو بنویسید...سپاس
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۳/۱۱ - ۰۹:۵۵:۱۷
@آرش: ظاهرا: "بخاطر زیباییش یار من هیچ وقت نباید که بیرون برود مگر مثل این لحظه حاضر که بی اعتنا به دیگران( و از جمله من) در گذر است" ( پاییدن= توجه کردن. در بودن+ بیرون بودن/رفتن)
user_image
محمد الهی
۱۳۹۷/۰۵/۰۶ - ۰۸:۳۹:۴۶
در
پاسخ به آرش عزیز و نیز فرخ گرامی در مورد معنی بیت اول:درنمی باید از مصدر دربایستن و به معنی کم آمدن و نقصان یافتن (در اسرار التوحید ص55 آمده است : ...نه یک درم دربایست و نه زیادت آمد)پاییدن در اینجا به معنی درنگ کردن و توقف کردن است. منوچهری دامغانی در مسمط معروف خود در وصف خزان می فرماید: از باغ به زندان برم و دیر بیایمچون آمدمی نزد شما دیر نپایمیعنی شما را از باغ به زندان برده و دیر به دیر به شما سر خواهم زد و آنگاه که پیش شما بیایم زمان زیادی درنگ نخواهم کرد و زود ترکتان می کنم.معنی بیت: در زیبایی و کمال معشوقِ من هیچ نقصانی یافت نمی شود جز این نکته ظریف که زمانی با دوستان نمی نشیند و درنگ نمی کند. دقیقه در اینجا ایهام دارد. هم به معنی زمان اندک است و هم به معنی نکته ظریف.
user_image
محمد حسین
۱۳۹۹/۰۱/۲۰ - ۱۰:۴۶:۴۰
دوستان معنای مصرع(خلاف همت من کز توام تو میباید)چیه؟لطفا باتوجه به مصرع قبلیش معنیش رو بگید ممنون
user_image
محمد حسین
۱۳۹۹/۰۱/۲۰ - ۱۰:۵۰:۰۱
دوستان معنای مصرع(خلاف همت من کز توام تو می باید)چیه؟لطفا معنیش رو باتوجه به مصرع قبلیش بگید ممنونم
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۱/۲۰ - ۲۳:۰۸:۰۳
گرامی محمد حسینکنند هر کسی از حضرتت تمناییخلاف همت من کز توام تو می‌بایدمی گوید: هر کس که از تو خواهشی می کند، غیر از خود توست، برای آنست که حاجتی بر آوری تا به آرزویش برسد، ولی من حاجت و آرزویی ندارم جز وصال تو
user_image
مجید۲۸
۱۳۹۹/۰۵/۲۱ - ۰۰:۱۰:۱۳
مصرع دوم بیت دوم را متوجه نمیشوم منظور سعدی از آوردن دو حدیث چه بود ممنون میشوم اگر کسی معنی کند.
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۵/۲۱ - ۰۹:۰۸:۴۱
گرامی مجید 28که در حدیث نیاید چو در حدیث آید زبان از وصفش قاصر است زمانی که سخن می گوید.حدیث اول به مانای توصیف کردن و دومی سخن گفتن است.
user_image
مجید۲۸
۱۳۹۹/۰۵/۲۳ - ۰۷:۳۳:۳۷
ممنون از ناباور عزیز که وقت گذاشتید با توضیح شما معنی بر من آشکار شد
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۵/۲۳ - ۱۴:۳۹:۵۰
گرامی مجید 28ناقابل بود ماناباشید