سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۳۰

۱

هر که خصم اندر او کمند انداخت

به مراد ویش بباید ساخت

۲

هر که عاشق نبود مرد نشد

نقره فایق نگشت تا نگداخت

۳

هیچ مصلح به کوی عشق نرفت

که نه دنیا و آخرت درباخت

۴

آن چنانش به ذکر مشغولم

که ندانم به خویشتن پرداخت

۵

همچنان شکر عشق می‌گویم

که گرم دل بسوخت جان بنواخت

۶

سعدیا خوشتر از حدیث تو نیست

تحفه روزگار اهل شناخت

۷

آفرین بر زبان شیرینت

کاین همه شور در جهان انداخت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 627
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 487
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 544
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
سهیل قاسمی :
پری ساتکنی عندلیب :
مریم فقیهی کیا :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :
افسر آریا :
امیر اثنی عشری :

نظرات

user_image
حمید رضا جعفری
۱۳۹۲/۱۱/۲۱ - ۰۷:۱۹:۳۳
تا یار تو باشی من که باشم تاقرارتوباشی بیقرارکی باشمدیدم در ندایت بندگی و گفتم اله اکبراز این عشق چو باشم
user_image
شایق
۱۳۹۴/۰۴/۲۳ - ۰۲:۰۷:۰۸
با سلام (گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش می گویم بعد از من خواهند گفت به دورانها ) هر کس ادعای عشق او را دارد خداوند هزاران بار او را مورد ازمایش قرار میدهد تا ( سیه روی شود هر که در او غش باشد ) چناچه این امتحان را از همه انبیایش از جمله ابراهیم . نوح . ایوب . یوسف .... گرفت و همه انها نمره عالی گرفتند و قبول شدند و از جمله صالحین گشتند و باید بدانیم که امتحان الهی نه تنها در سختیها بلکه در اسایش و رفاه نیز گرفته میشود وقتی نعمت در اختیارت هست باید برای رفع مشکلات مردم قرار بگیرد نه فقط جمع اوری شود و ما نگهبان مفتی ان باشیم و بعد هم وراث راه ما را ادامه دهندتا بالاخره جایی همه ان بر باد رود
user_image
محبوبه ذوالقدر
۱۳۹۵/۰۲/۰۳ - ۰۲:۰۷:۱۸
سلامباز هم در جواب سعدی و تقدیم به ساحت دوست:با خیال وصال خوش بودم خیل هجران او به قلبم تاخت
user_image
بابک
۱۳۹۶/۰۴/۱۶ - ۰۶:۴۴:۰۹
آفرین به خانم ذوالقدر بابت این بیت لطیف و زیبا. لذت بردم.
user_image
لاله
۱۳۹۷/۰۸/۱۴ - ۰۶:۱۱:۵۸
سلام بیت اول مصراع دوم رو لطفا تصحیح کنیدویش = وی اش
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۱۲ - ۰۸:۰۴:۴۲
وزن : فاعلاتن مفاعلن فع لان بیت اول هر که خصم اندر او کمند انداخت  به مرادِ وی اش بباید ساخت هر کس که دشمن بر او کمند اندازد و را اسیر سازد . ناچار باید با خواست دشمن و اسیر کننده خویش بسازد . [ خصم = دشمن / مراد = آرزو ]  بیت دوم هر که عاشق نبود ، مرد نشد نقره فایق نگشت تا نگُداخت هر کس عشق نورزد مردِ کامل نمی شود همچانکه نقره تا در کوره ذوب نشود و خالص نگردد ، برتری نمی یابد . [ فایق = برتر و برگزیده / مرد = آدمی و انسان / گداختن = ذوب شدن ]  بیت سوم هیچ مصلح به کوی عشق نرفت که نه دنیا و آخرت درباخت هیچ انسان اهلِ صلاحی وجود ندارد که به کوی عشق برود و دنیا و آخرت خویش را نثارِ عشق نسازد . [ مصلح = پارسا و کسی که اهل صلاح و تقوا باشد ] بیت چهارم آن چنانش به ذکر مشغولم  که ندانم به خویشتن پرداخت چنان به یاد او مشغولم که نمی توانم در بند خویش باشم . [ ذکر = یاد ، دعا / دانستن = توانستن / پرداختن به خویش = به خود مشغول شدن ]  بیت پنجم همچنان شُکرِ عشق می گویم که گَرم دل بسوخت ، جان بنواخت هنوز هم از عشق سپاسگزارم اگر چه دلم را در نهیبِ خویش بسوخت ، اما جانم را نوازش کرد . [ دل سوختن = کنایه از غمگین و رنجور گشتن / نواختن جان = کنایه از آرامش دادن به جان ]  بیت ششم سعدیا ، خوشتر از حدیثِ تو نیست  تحفۀ روزگارِ اهل شناخت ای سعدی ، هیچ ارمغانی برای عُمر و روزگار عارفان و آگاهان ، بهتر از سخنِ تو وجود ندارد . [ حدیث = سخن و در اینجا شعر و نوشته / تحفه = هدیه و ارمغان / اهل شناخت = اهل معرفت و آگاهی ]  بیت هفتم آفرین بر زبان شیرینت  کِاین همه شور در جهان انداخت زبان خوش و بیان شیرینت را می ستایم که دنیا را تا این حد غرق در وجد و هیجان ساخته است . [ شور = وجد و هیجان ، غوغا ]منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .