سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۳۰۳

۱

پروانه نمی‌شکیبد از دور

ور قصد کند بسوزدش نور

۲

هر کس به تعلقی گرفتار

صاحب نظران به عشق منظور

۳

آن روز که روز حشر باشد

دیوان حساب و عرض منشور

۴

ما زنده به ذکر دوست باشیم

دیگر حیوان به نفخه صور

۵

یا رب که تو در بهشت باشی

تا کس نکند نگاه در حور

۶

ما مست شراب ناب عشقیم

نه تشنه سلسبیل و کافور

۷

بیم است شرار آه مشتاق

کآتش بزند حجاب مستور

۸

من دانم و دردمند بیدار

آهنگ شب دراز دیجور

۹

آخر ز هلاک ما چه خیزد

سیمرغ چه می‌کند به عصفور

۱۰

نزدیک نمی‌شوی به صورت

وز دیده دل نمی‌شوی دور

۱۱

از پیش تو راه رفتنم نیست

گردن به کمند به که مهجور

۱۲

سعدی چو مرادت انگبین است

واجب بود احتمال زنبور

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 773
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 526
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 589
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
افسر آریا :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
سام
۱۳۹۹/۰۳/۲۵ - ۲۲:۴۸:۰۲
سلام.معنی این بیت چی هستش؟ما زنده به ذکر دوست باشیمدیگر حیوان به نفخه صور
user_image
مجید۲۸
۱۳۹۹/۰۸/۰۹ - ۰۰:۰۰:۰۱
سلامسام عزیز منظور این است که در روز رستاخیز وقتی مردگان با دمیدن نفخه سور دوباره زنده میشوند من با یادآوری یار دوباره زنده میشوم حیَوان اینجا منظور کل موجودات هستند که انسان نیز یگ حیوان ناطق به حساب می آید
user_image
مجید سروش
۱۴۰۲/۰۲/۰۴ - ۱۴:۵۳:۰۵
این غزل می‌توانست پاره ای از ترجیع بند مشهور " ای سرو بلند قامت دوست" باشد