
سعدی
غزل شمارهٔ ۳۱۰
۱
ای به خلق از جهانیان ممتاز
چشم خلقی به روی خوب تو باز
۲
لازم است آن که دارد این همه لطف
که تحمل کنندش این همه ناز
۳
ای به عشق درخت بالایت
مرغ جان رمیده در پرواز
۴
آن نه صاحب نظر بود که کند
از چنین روی در به روی فراز
۵
بخورم گر ز دست توست نبید
نکنم گر خلاف توست نماز
۶
گر بگریم چو شمع معذورم
کس نگوید در آتشم مگداز
۷
مینگفتم سخن در آتش عشق
تا نگفت آب دیده غماز
۸
آب و آتش خلاف یک دگرند
نشنیدیم عشق و صبر انباز
۹
هر که دیدار دوست میطلبد
دوستی را حقیقت است و مجاز
۱۰
آرزومند کعبه را شرط است
که تحمل کند نشیب و فراز
۱۱
سعدیا زنده عاشقی باشد
که بمیرد بر آستان نیاز
تصاویر و صوت




نظرات
نادر..
۸