سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۳۲۰

۱

یاری به دست کن که به امید راحتش

واجب کند که صبر کنی بر جراحتش

۲

ما را که ره دهد به سراپرده وصال

ای باد صبحدم خبری ده ز ساحتش

۳

باران چون ستاره‌ام از دیدگان بریخت

رویی که صبح خیره شود در صباحتش

۴

هر گه که گویم این دل ریشم درست شد

بر وی پراکند نمکی از ملاحتش

۵

هرچ آن قبیح‌تر بکند یار دوست‌روی

داند که چشم دوست نبیند قباحتش

۶

بیچاره‌ای که صورت رویت خیال بست

بی دیدنت خیال مبند استراحتش

۷

با چشم نیم‌خواب تو خشم آیدم همی

از چشم‌های نرگس و چندان وقاحتش

۸

رفتار شاهد و لب خندان و روی خوب

چون آدمی طمع نکند در سماحتش

۹

سعدی که داد وصف همه نیکوان به داد

عاجز بماند در تو زبان فصاحتش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 784
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 540
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
نوه‌ی حاج فتاح
۱۳۹۳/۰۳/۰۳ - ۰۶:۲۱:۳۷
در نسخه‌ای که من دارم، مصرع دوم از بیت سوم چنین است:رویی که صبح خیره شود در «صباحتش»رویی که صبح خیره شود در «صاحتش»مشکل از کتاب من است یا...
user_image
hasan soltani
۱۳۹۵/۰۹/۳۰ - ۰۳:۰۰:۰۰
مصراع اول بیت اخر "بداد" درست است
user_image
اردشیر
۱۳۹۶/۰۱/۲۲ - ۰۲:۳۴:۳۸
با عرض ادب جناب حاجی زاده (!) در حالتی که شما میفزمایید یک سیلابس یا هجای کوچک از وزن شعر کم خواهد آمد ، یعنی وزن فاعلن به فعلن تبدیل میشود که با وزن شعر سازگار نیست، به نظرم فصاحتش درست تر باشه.جناب سلطانی به باور من همین *به داد* درسته، چون *بداد* که شما نوشتین فعل هستش و اینجا مفهوم قیدی مورد نظر سعدی بوده ست. یعنی : *سعدی که وصف همه ی خوبان را بی کم و کاست و به خوبی انجام داده.....*
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۱/۲۲ - ۰۳:۵۳:۰۲
سعدی که داد وصف همه نیکوان بدادعاجز بماند در تو زبان فصاحتشسعدی که چنان شایسته و بایسته وصف خوبان روزگار بداد با اینهمه زبان فصیح او در وصف تو عاجزبماندداد(کسی یا چیزی را)دادن=ادای شایسته و بایسته زین‌سان که می‌دهد دل من داد هر غمی / انصاف، ملک عالم عشقش مسلم است