سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۳۲۴

۱

هر که نامهربان بود یارش

واجب است احتمال آزارش

۲

طاقت رفتنم نمی‌ماند

چون نظر می‌کنم به رفتارش

۳

وز سخن گفتنش چنان مستم

که ندانم جواب گفتارش

۴

کشته تیر عشق زنده کند

گر به سر بگذرد دگربارش

۵

هر چه زان تلخ‌تر بخواهد گفت

گو بگو از لب شکربارش

۶

عشق پوشیده بود و صبر نماند

پرده برداشتم ز اسرارش

۷

وه که گر من به خدمتش برسم

خود چه خدمت کنم به مقدارش

۸

بیم دیوانگیست مردم را

ز آمدن رفتن پری وارش

۹

کاش بیرون نیامدی سلطان

تا ندیدی گدای بازارش

۱۰

سعدیا روی دوست نادیدن

به که دیدن میان اغیارش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 786
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 539
حمیدرضا محمدی :
مهدی سروری :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۹۶/۰۳/۱۶ - ۰۸:۵۷:۴۲
«احتمال» در بیت اول یعنی تحمل کردن
user_image
حسن محمدی
۱۳۹۸/۰۵/۱۹ - ۰۸:۲۶:۳۵
بیت چهارم میگه "کشته تیر عشق زنده کند"آیا درستش اینه؟ کشته را تیر عشق زنده کند.