
سعدی
غزل شمارهٔ ۳۵۹
۱
ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام
۲
در دماغ می پرستان بازکش
آتش سودا به آب چشم جام
۳
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام
۴
خاطر سعدی و بار عشق تو
راکبی تند است و مرکوبی جمام
۵
جان ما و دل غلام روی توست
ساتکینی ساتکینی ای غلام
تصاویر و صوت

نظرات
حمیدرضا