سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۳۶۷

۱

من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم

تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم

۲

هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای

که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم

۳

به حق مهر و وفایی که میان من و توست

که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم

۴

پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود

با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم

۵

من غلام توام از روی حقیقت لیکن

با وجودت نتوان گفت که من خود هستم

۶

دائما عادت من گوشه نشستن بودی

تا تو برخاسته‌ای از طلبت ننشستم

۷

تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست

تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم

۸

سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی دل

نروم باز گر این بار که رفتم جستم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 813
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 562
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :
سعیده تهرانی‌نسب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
صادق
۱۳۹۲/۰۵/۱۲ - ۰۱:۲۹:۵۹
وزن صحیح این بیت به صورت «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» است که به اشتباه بخش اول آن در وزن درج شده، فعلاتن قید شده است.
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۸ - ۰۵:۱۱:۰۸
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بودبا خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم...چقدر زیبا و دلنواز...حضرت سعدی 1 بیت دیگر هم از شعری دیگری دارند که همین معنی رو میده تقریبا...همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی...این 2 بیت از شاهکارهای سعدی بزرگوار است... 2 بیت هم معنی اما متفاوت...
user_image
۷
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۰۵:۵۱:۲۳
برای کسانی که به تفسیر علاقه دارند:تفسیر این غزل از زبان غلامحسین ابراهیمی دینانیپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۰۷:۴۳:۰۰
انسان تنها حیوانی است که چیزی دارد که دیگر حیوانات ندارندو آن چیز ابداع است نوآوری و آفرینش از مختصات لاینفک و انسان است و نا محدودمیمونها نیز انگشت شصت دارند و پایشان هم از انسان ها کارآمدتر است ولی نوآوریشان محدود استبا احترام به نظر دینانی
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۰۷:۴۳:۴۷
نوآوری و آفرینش از مختصات لاینفک انسان است و نا محدود
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۰:۲۹:۰۱
7 گرامیبه نکته خوبی اشاره کردید. شصت دست انسان متمایز از سایر نخستیان و تکامل یافته تر است. در پایه آن مفصلی زینی وجود دارد ( saddle joint ) که اجازه حرکت به شصت دست کم در دو صفحه را می دهد. شصت انسان نه تنها در امتداد صفحه کف دست حرکت می کند بلکه عمود بر این صفحه نیز از کف دست دور و به آن نزدیک می شود. این ویژگی انسان را آماده کسب مهارت های دستی فراوان نموده است. ضمن اینکه مرکز فرماندهی آن در مغز را نیز بسیار وسعت داده است. ایده ای نیز وجود دارد که می گوید نام این گونه جانوری ( man، human ) از واژه لاتین man به معنای دست آمده است.manual یعنی دستی و manipulation یعنی دستکاری!
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۰:۳۱:۰۸
ولی نمی توان سایر برتری های آدمی بر دیگر جانوران را نیز انکار کرد.
user_image
۷
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۰:۵۸:۳۰
واقعا همیشه برای من این موضوع جای پرسش داشته که اگر به فرض شست انسان را شامپانزه داشت و اصلا جای این دو از پیدایش آنها فرق میکرد امروزه کدام برتری داشت؟شست و در کل پنجه شامپانزه از آن انشان بود و برعکس آنمن میگویم شامپانزه در گنجور جایی مشغول نوشتن اینها بود
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۲:۲۵:۰۹
درود دوستان..آشفته بازاریست این غزل..
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۳:۳۴:۰۶
انسان حیوان ناطقانسان حیوان خلاقانسان حیوان ابزارسازطی سالیان مغز میمون و بدنش به انسان تکامل یافته است. گمان نمی کنم کسی بداند کدام اول تکامل یافت، مغز یا دست؟ اصلا چرا و چگونه بعضی گونه ها این میان پدید آمدند؟ چرا بعضی گونه های بینابینی منقرض شدند و بعضی همان میمونی که بودند باقی ماندند؟ گونه های شبه انسان بتدریج طی هزاران یا میلیونها سال پدید آمدند یا طی یک یا چند فقره جهش ژنتیکی؟ یک نگاه به عکس هایی از دختران ناصرالدین شاه و سوگلی اش جیران نشان می دهد تکامل حتی طی یک قرن نیز آثار کاملا مشهودی بر جای می گذارد. کمند خسرو صیدافکنان راغزالی شوخ جیران نام باشدما که هر چه بیشتر غزال جستیم کمتر یافتیم! در گذشته علم مکانیک را علم الحیل می خواندند. و ابزار یا وسیله یا device به نوعی حیله بود. حیله ای که بدان وسیله کارها آسانتر صورت می گرفت.
user_image
امین
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۷:۰۳:۵۷
گوش دادن به سخن دینانی آموزنده بود ولی همه جور مغلطه نمودهمیگن آدمی اسم نادانی های خود را نسبت به یایر موجودات و عقل آنها غریزه میخونه.موافقم بدون 06 ما 0 تشریف داشتیم
user_image
ناصر
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۸:۴۹:۱۱
این راه ترکستان عجب بیراهه ایست.با حسین موافقم ، حیوانات خلاقیت ندارند . دست و پا آنقدر ها هم در خلاقیت و نو آوری تأثیر ندارند .مغز کار خودش را می کند.
user_image
گمنام
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۲۰:۰۵:۲۹
شست آن روز شصت شدن آغازید که نیاکان از درخت فرود آمدند، دل به دریازده سر به صحرا نهادند.ور نه امروز می بایست چون عموزادگان به جوریدن شپشهای یکدیگر سر گرم می کردیم.
user_image
سعید
۱۳۹۶/۱۱/۰۳ - ۰۹:۰۳:۲۲
جناب دکتر پس چرا بیت یکی مونده به آخر رو تفسیر نکردی؟
user_image
۷
۱۳۹۶/۱۱/۰۳ - ۱۹:۴۷:۱۸
دوستان در زمان قاجار سوگلی های سلطان و در بالای همه انیس الدوله برای خود سبیل میکشیدند و خود را به شکل دیگر درمی آوردند.شاید نقشه شاه شاهان ناصر خان بوده یا هر چیز دیگر که بر ما پوشیده است.پیوند به وبگاه بیرونیهشدار:بیماران قلبی فکر نگاه کردن به انیس بانو را از سر برون کنند.
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۱۱/۰۵ - ۱۲:۵۸:۰۴
آخر مشکل فقط سبیل که نبود. ژست، تناسب اندام، چهره، کل ترکیب! خدایا پناه می برم به تو از بدگویی پشت سر اموات!
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۱/۰۵ - ۱۴:۱۹:۵۵
علف باید به دهان بزی شیرین بیایدکه گویا چنین بوده
user_image
گمنام
۱۳۹۶/۱۱/۰۶ - ۰۰:۰۳:۲۰
دوست جان دست از بدگویی پشت سر مردگان بردارید، به خود پناه ببرید و به یاد بدارید: دسته ای سبزه بر سر آب بقا نه تنها ناگزیر که هم بسیار زیباست!!.
user_image
ایرانی
۱۳۹۷/۰۱/۲۷ - ۰۵:۴۶:۲۱
دوستان گرامی بجای اینکه در مورد غزل شیرین سعدی حاشیه بنویسند یه سری چیزهایی نوشتند که اصلا ربطی به موضوع این غزل زیبا نداره. آخه من نمیدونم قاجار و میمون و شامپانزه و بز و انگشت شست چه ربطی به این غزل سعدی داره؟؟؟
user_image
محمد سنایی
۱۳۹۷/۰۱/۲۸ - ۱۵:۴۸:۲۵
انگشت شصت بسیار مبحث بی مورد و مفرحی بود این نصیحت من به شما دوستداران ادب فارسی اگر اشعار مولوی حافظ و سعدی یا عطار را میخوانید حتما قبل از ان اشنایی هرچند متخصر با تصوف و عرفان داشته و با دیدگاه ماتریالیستی این اشعار را فهم و نقد نکنید که هیچ چیز غیر از پوچی درونتان از برون عاید نمی شود.
user_image
Ali
۱۳۹۹/۰۳/۲۹ - ۰۸:۰۵:۵۱
این غزل در باره عالم ذر می باشد
user_image
امیرحسین زین العابدینی
۱۴۰۱/۰۸/۲۷ - ۱۶:۲۷:۴۴
سلام اجرای بسیار زیبایی ازین شعر توسط خسرو آواز، استاد فقید محمدرضا شجریان هست که توصیه میکنم دوستان با گوش دل این اثر رو گوش کنند. گلهای تازه، شماره 125 دستگاه: همایون آواز: محمدرضا شجریان نوازندگان: جلیل شهناز(تار)،اصغر بهاری(کمانچه)،فرامرز پایور(سنتور)،حسن ناهید(نی)، محمد اسماعیلی(تنبک) گوینده: رضا معینی
user_image
ممد
۱۴۰۱/۰۹/۲۳ - ۰۳:۴۰:۰۲
سلام تو به یک جرعهٔ دیگر ببری از دستم قبلاً فکر می‌کردم منظور این مصراع یک جرعه بیشتر است تا اینکه متوجه شدم که منظور یک جرعه از نوع دیگر است. شاید در جواب تعارف ساقی گفته که لازم نیست خودم دارم، تو آن را می‌بری‌، بده به دوستان لازم دارن، دمت گرم
user_image
متین عبدالهی
۱۴۰۱/۱۱/۱۲ - ۱۱:۳۸:۲۴
درود سعدی...
user_image
احسان چراغی
۱۴۰۲/۰۴/۱۷ - ۲۱:۵۳:۲۵
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
user_image
غمناک ابددوست
۱۴۰۲/۰۷/۰۷ - ۰۴:۱۴:۳۱
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی   که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی