
سعدی
غزل شمارهٔ ۳۷۷
۱
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
۲
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
۳
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم
۴
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
۵
بیار ساقی سرمست جام باده عشق
بده به رغم مناصح که میدهد پندم
۶
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
۷
به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم
۸
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم
۹
به خنده گفت که سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان عشق دربندم
تصاویر و صوت


نظرات
علیرضا مرادیفرد
کسرا
فرزاد
معین
شمس شیرازی
خداوندگار آواز: سیاوش
عامی
۷
۷
امین
shk clickmank
۷
کاوان
یوسف شیردلپور