
سعدی
غزل شمارهٔ ۴۰۵
۱
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
۲
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
۳
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
۴
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
۵
من رمیدهدل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
۶
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردهست از انتظار تو دوشم
۷
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
۸
به زخمخورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست، ملامت کند چو من بخروشم
۹
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم؟
۱۰
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
تصاویر و صوت


نظرات
منصور رمضانی
ناشناس
مسعود عندلیب
پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است، در همین تصحیح در حاشیه به عنوان بدل پیشنهاد شما را آورده ولی همان «صبر» را برای متن انتخاب کرده است.
علی اصغر یزدانی مقدم
علی معینی
آیدا غنی زاده
عرفان شاکریان
مسلم هاشمی
ناشناس
رضا دوگوری
محمدرضا
حمید رضا نیکوئی
ناشناس
علی
ناشناس
سعید
محسن خوروش
ناشناس
محمود طیّّب
اردشیر طهمورس زاده
بهروز
علیرضا پیشگو
علیرضا پیشگو
علیرضا پیشگو
مسیب شاپوری
صبا
صادق
عیسی پاشاپور
علیرضا دهقان
علی
مجید
حسین
ناشناس
سینا.ت
منصور
دکتر ترابی
وحید ج
دکتر ترابی
خلعتبری
کسرا
کسرا
علی ق
حنیفه نژاد
نسرین . ا
نجمه برناس
نجمه برناس
ه
ناشناس
یه بنده خدا
ناشناس
ناشناس
محمد
مرتضی
م
محمدرضا
روفیا
متانت
جواد
حسن
پاسخ جناب آقای عندلیب:عقل و هوش اگر چه اغلب با هم می آیند اما در شعر سعدی بزرگ یکی از آندو حشو خواهد بود اما صبر و هوش نه تنها به معنی خللی وارد نخواهد کرد بلکه صبر در اینجا بار معنایی عجیبی تحمل می کند که به هیچوجه در عقل نیست لذا بنظر من صبر زیبا تر نشسته است
حسن
علی اکبرزاده
پاسخ به کاربری به نامِ «بهروز» که آهنگِ خوانشِ آوازیِ این چکامهی جاننَوازِ فرزانهی شیراز؛ زندهیادِ جاویدنام، خواجه «سعدی شیرازی» به آوایِ «محمدرضا شجریان» را از آنِ زندهیاد «محمدرضا لُطفی» اِنگاشته و پنداشتهاند، باید یادآوری و گوشزد کُنم که این چکامه در سالِ 2541 (1361) در جُنگِ خنیای «سِرِّ عشق» یا «ماهور» - که کاری جاودانه و زیبا به آهنگسازی و خنیاپَردازیِ جاودانه و زیبای زندهیادِ جاویدنام «پرویز مِشکاتیان» است – به گونهی «ساز و آواز» و با نَوایِ نِیِ «محمد موسوی» و سِهتارِ زندهیادِ جاویدنام «پرویز مشکاتیان» خوانده و نواخته، و در سال 2545 (1365) روانهی بازار شده است ...
بهرام ناهد
حامد
۷
۷
۷
۷
nabavar
nabavar
نادر..
نادر..
خواجوی کرمانی
احسان
۷
جواد
روفیا
بی نام
فرخ مردان
حمید
مجتبی
۷
۷
۷
ایرانی
جلیل
۷
مهدیار
امیرحسین
امیر
امیر
مهران
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
ما را همه شب نمی برد خواب
عظیم ملکی
عارفه
nabavar
علی حسن زاده
محسن ت.آ
ناصر ذاکری
سید طه لاجوردی
احمد
نظام طالشی
بهروز پارسیان
بهروز پارسیان
مرتضی
Sha
احسان چراغی
داود پورسلطان
محمد جباری
اتابک
حمید م
فاطمه rezaie
agareza sad
agareza sad
علی عشایری
محمد اسکندری کتکی hobbyhorseup۳@gmail.com