سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۱۵

۱

ای مرهم ریش و مونس جانم

چندین به مفارقت مرنجانم

۲

ای راحت اندرون مجروحم

جمعیت خاطر پریشانم

۳

گویند بدار دستش از دامن

تا دست بدارد از گریبانم

۴

آن کس که مرا به باغ می‌خواند

بی روی تو می‌برد به زندانم

۵

وین طرفه که ره نمی‌برم پیشت

وز پیش تو ره به در نمی‌دانم

۶

یک روز به بندگی قبولم کن

روز دگرم ببین که سلطانم

۷

ای گلبن بوستان روحانی

مشغول بکردی از گلستانم

۸

زان روز که سرو قامتت دیدم

از یاد برفت سرو بستانم

۹

آن درّ دو رسته در حدیث آمد

وز دیده بیوفتاد مرجانم

۱۰

گویند صبور باش از او سعدی

بارش بکشم که صبر نتوانم

۱۱

ای کاش که جان در آستین بودی

تا بر سر مونس دل افشانم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 840
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 546

نظرات

user_image
بی سوات
۱۳۹۳/۰۸/۱۸ - ۲۲:۰۸:۲۳
کلمه دورسته در این مصراع به چه معناست؟ "آن در دورسته در حدیث آمد" فکر کنم اشتباهی در کار باشه در صورت امکان بررسی فرمایید.
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۴/۰۴/۱۹ - ۱۰:۳۹:۱۷
آن کس که مرا به باغ میخواند....یکی از زیباترین غزلهای استاد سخن است( گر چه غزل بازیبا مگر برخی که منسوب بدویند در دیوان شیخ یافت نمیشود)نمونه درخشان سهل و ممتنع و تازه ، تازه تر از سبز نودمیده بهار.چنان تازه که شبی همین بیت را :آنکس که مرا به باغ میخواندبی روی تو، میبرد به زندانمبر تنی چند از نوپردازان فرو خواندم ، و از تازگی آن در شگفت ، نمی دانستند از کیست!!و هم من در شگفتی که کلیات نو و نوار سعدی در میان کتابهای میزبان بود!! باری؛برداشتم و غزل را تا به پایان خواندم که همه به یاد نداشتم و شگفتی بر شگفتی از «جان در آستین» « در دورسته » « ره بردن » « ره به در » و.... اما دوست بی سوات !! من نیز سوات به درد بخوری ندارم!ولی ، به گمانم مراد شاعر از در دو رسته دندانهای دلدار ، و از مرجان اشک خونین دلداده باشد. و البته همیشه باید گفت :المعنا فی بطن شاعر
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۴/۰۴/۱۹ - ۱۰:۴۱:۵۷
غزل نازیبا مگر....
user_image
اکبر نریمان
۱۳۹۷/۰۹/۰۱ - ۰۶:۲۲:۲۵
با درود به دوستداران هنر...دو رسته ؛ منظور همان دو ردیف دندان یار می باشد که شاعر بواسطه ی درخشندگی و نظم و ترتیبی که دارند به " دو رسته دُرّ" تشبیه کرده است چنانچه سعدی در جایی دیگر سروده :چون دُرّ دو رسته ی دهانتنظم سخن دری ندیدمیادو رسته ی دُرّم در دهان داشت جایچو دیواری از خشت سیمین بپای...