
سعدی
غزل شمارهٔ ۴۲۰
۱
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
چشم بد از روی تو دور ای صنم
۲
روی مپوشان که بهشتی بود
هر که ببیند چو تو حور ای صنم
۳
حور خطا گفتم اگر خواندمت
ترک ادب رفت و قصور ای صنم
۴
تا به کرم خرده نگیری که من
غایبم از ذوق حضور ای صنم
۵
روی تو بر پشت زمین خلق را
موجب فتنهست و فتور ای صنم
۶
این همه دلبندی و خوبی تو را
موضع ناز است و غرور ای صنم
۷
سروبنی خاسته چون قامتت
تا ننشینیم صبور ای صنم
۸
این همه طوفان به سرم میرود
از جگری همچو تنور ای صنم
۹
سعدی از این چشمه حیوان که خورد
سیر نگردد به مرور ای صنم
تصاویر و صوت


نظرات
علیرضا پیشگو
میرزا
یوسف شیردلپور