
سعدی
غزل شمارهٔ ۴۲۱
۱
چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
بر فعل دیگران به چه انکار میکنم
۲
بلبل سماع بر گل بستان همیکند
من بر گل شقایق رخسار میکنم
۳
هر جا که سرو قامتی و موی دلبریست
خود را بدان کمند گرفتار میکنم
۴
گر تیغ برکشند عزیزان به خون من
من همچنان تأمل دیدار میکنم
۵
هیچم نماند در همه عالم به اتفاق
الا سری که در قدم یار میکنم
۶
آنها که خواندهام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار میکنم
۷
چون دست قدرتم به تمنا نمیرسد
صبر از مراد نفس به ناچار میکنم
۸
همسایه گو گواهی مستی و عاشقی
بر من مده که خویشتن اقرار میکنم
۹
من بعد از این نه زهد فروشم نه معرفت
کان در ضمیر نیست که اظهار میکنم
۱۰
جان است و از محبت جانان دریغ نیست
اینم که دست میدهد ایثار میکنم
۱۱
زنار اگر ببندی سعدی هزار بار
به زان که خرقه بر سر زنار میکنم
تصاویر و صوت


نظرات
۷
محمد طهماسبی دهنو(هانا قبادی پور)
محمد طهماسبی دهنو(هانا قبادی پور)
جمشید پیمان
امیر مستلزم