
سعدی
غزل شمارهٔ ۴۳۰
۱
به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم
۲
همه بیگانگان چنین دانند
که منت آشنای درگاهم
۳
ترسم ای میوه درخت بلند
که نیایی به دست کوتاهم
۴
تا مرا از تو آگهی دادند
به وجودت گر از خود آگاهم
۵
همه در خورد رای و قیمت خویش
از تو خواهند و من تو را خواهم
۶
بلبل بوستان حسن توام
چون نیفتد سخن در افواهم
۷
میکشندم که ترک عشق بگو
میزنندم که بیدق شاهم
۸
ور به صد پارهام کنی زین رنگ
بنگردم که صبغة اللهم
۹
سعدیا در قفای دوست مرو
چه کنم میبرد به اکراهم
۱۰
میل از این جانب اختیاری نیست
کهربا را بگو که من کاهم
تصاویر و صوت


نظرات
امین کیخا
امین کیخا
علی عباسی
جعفر عسکری
غبار ..