سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۳۴

۱

ما در خلوت به روی خلق ببستیم

از همه بازآمدیم و با تو نشستیم

۲

هر چه نه پیوند یار بود بریدیم

وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم

۳

مردم هشیار از این معامله دورند

شاید اگر عیب ما کنند که مستیم

۴

مالک خود را همیشه غصه گدازد

ملک پری پیکری شدیم و برستیم

۵

شاکر نعمت به هر طریق که بودیم

داعی دولت به هر مقام که هستیم

۶

در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم

در همه عالم بلند و پیش تو پستیم

۷

ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای

تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم

۸

دیده نگه داشتیم تا نرود دل

با همه عیاری از کمند نجستیم

۹

تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز

جان گرامی نهاده بر کف دستیم

۱۰

دوستی آن است سعدیا که بماند

عهد وفا هم بر این قرار که بستیم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 851
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 563

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۶/۱۲ - ۰۴:۰۹:۲۴
آواز زیبای این جاودان شعر... در برنامه گلهای جاویدان شماره 131 با صدای استاد قوامی
user_image
لولی وش مغموم
۱۳۹۵/۰۲/۲۷ - ۰۵:۰۴:۱۶
تصنیف بسیار زیبا با سه تار پرویز مشکاتیان بزرگ و محمد موسوی تکرارنشدنی و آواز خسرو ایران استاد شجریان ماندگار.
user_image
هیچ
۱۳۹۶/۰۸/۲۲ - ۰۵:۴۱:۴۲
در بیت اول به جای واژه "خلق "واژه "غیر" صحیح استما در خلوت به روی غیر ببستیم...از منظر زیبایی شناسی نیز وزن زیباتری داری
user_image
ساسان
۱۳۹۷/۱۲/۱۷ - ۲۳:۴۹:۲۹
با دروددر بیت نخست به جای " خلق " ،" غیر " درست است زیرا قرار نیست کسی با خلق (همه ی مردم ) خلوت کند و روال بر این بوده که با برگزیده ای از میان مردم خلوت نماید . به عبارت دیگر ، دیدار با خلق را نمی توان خلوت نامید .
user_image
مصطفی
۱۳۹۹/۰۳/۲۲ - ۰۶:۵۱:۲۷
با درود به دوستان گرامی. بنظر میاد کلمه "خلق" بیشتر افاده معنا می کنه در بیان عشق شاعر و نیز ایجاد تقابل میان خلق از یکسوی و معشوقه اش از دیگر سوی. و البته که قرار نیست شاعربا خلقی خلوت کنه که برعکس بر آن است که تنها با یکی خلوت و کند و به شوقش در به روی خلقی ببندد.
user_image
پروانه اسماعیل زاده
۱۴۰۲/۰۶/۰۲ - ۱۵:۴۹:۰۴
ما درِ خلوت به روی خلق ببستیم/از همه باز آمدیم و با تو نشستیم هر چه نه پیوند یار بود بریدیم/وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم مردم هشیار از این معامله دورند/شاید اگر عیب ما کنند که مستیم مالک خود را همیشه غصه گدازد/ ملک پری پیکری شدیم و برستیم شاکر نعمت به هر مقام که بودیم/ داعی دولت به هر طریق که هستیم در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم / در همه عالم بلند و پیش تو پستیم ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای / تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم دیده نگه داشتیم تا نرود دل / با همه عیاری از کمند نجستیم دوستی آن است سعدیا که بماند / عهد وفا هم بر این قرار که بستیم تصحیح یوسفی