سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۳۹

۱

ما گدایان خیل سلطانیم

شهربند هوای جانانیم

۲

بنده را نام خویشتن نبود

هر چه ما را لقب دهند آنیم

۳

گر برانند و گر ببخشایند

ره به جای دگر نمی‌دانیم

۴

چون دلارام می‌زند شمشیر

سر ببازیم و رخ نگردانیم

۵

دوستان در هوای صحبت یار

زر فشانند و ما سر افشانیم

۶

مر خداوند عقل و دانش را

عیب ما گو مکن که نادانیم

۷

هر گلی نو که در جهان آید

ما به عشقش هزاردستانیم

۸

تنگ چشمان نظر به میوه کنند

ما تماشاکنان بستانیم

۹

تو به سیمای شخص می‌نگری

ما در آثار صنع حیرانیم

۱۰

هر چه گفتیم جز حکایت دوست

در همه عمر از آن پشیمانیم

۱۱

سعدیا بی وجود صحبت یار

همه عالم به هیچ نستانیم

۱۲

ترک جان عزیز بتوان گفت

ترک یار عزیز نتوانیم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 854
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 703

نظرات

user_image
محمّدمهدی
۱۳۹۰/۱۰/۱۴ - ۱۵:۱۷:۵۰
سلامممنونم سایت ارزشمندی است..این غزل با صدای استاد نازنین، محمد رضا شجریان، آلبوم نوامرکب خوانی فوق العاده زیبا و ماندنی است
user_image
saber masoumi۵۳
۱۳۹۱/۰۳/۱۹ - ۱۱:۱۴:۳۷
با سلامبیت آخر در بعضی نسخه ها بدین شکل مسطور است:ترک جان عزیز نتوان گفت که در سایت وزین و ارزشمند شما(بتوان) درج گردیده است.
user_image
امیر
۱۳۹۱/۰۵/۱۰ - ۰۴:۴۰:۱۸
با درود فراوان به شما سایت بسیار خوبی است.بنظر اینجانب شاعر بزرگ ما در این غزل قصد
پاسخ سئوال همیشگی بشر یعنی غرض از خلقت را میدهد.البته نه اینکه
پاسخ داده باشد بلکه میگوید تو به آثار و عظمت خلقت توجه کن خصوصا در این ابیات:تنگ چشمان....وتو به سیمای شخص مینگری....توفیق شما را ازخداوند خواهانم.
user_image
ابراهیم ش
۱۳۹۲/۱۱/۱۱ - ۰۵:۰۶:۲۵
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ.....شاید بتوان این شعر را معادل این شعر سهراب در نظر گرفت....
user_image
سروش
۱۳۹۳/۰۶/۳۰ - ۰۸:۰۴:۴۵
در اکثر نسخ "ترک جان عزیز بتوان گفت" تاکید شده است. این بیت را همچنین می توان همسنگ این بیت حافظ دید:از جان طمع بریدن آسان بود ولیکناز دوستان جانی مشکل توان بریدن
user_image
محسن
۱۳۹۳/۰۷/۲۵ - ۱۶:۲۹:۴۸
وقتی اولین بار این شعر رو می خوندم و مخصوصا به بیتِ "چون دلارام می‌زند شمشیر، سر ببازیم و رخ نگردانیم" وقتی رسیدم وحشت کردم، البته نه از سر باختن؛ بلکه بخاطر اینکه این آدم ها در چه حال و هوایی هستن که اینگونه حرف میزنن؟ و ما درک نمیکنیم؟ :(هر گلی نو که در جهان آید، ما به عشقش هزاردستانیمخدایا اندکی از این حالات هم نصیب ما کنفقط اندکی ...
user_image
عیسی
۱۳۹۳/۰۸/۰۱ - ۱۱:۰۲:۲۳
سلامشنیدن شعر استاد غزل شاعر بزرگ از زبان استاد بزرگ موسیقی ایران روح نواز است.
user_image
علی
۱۳۹۳/۰۸/۱۹ - ۱۳:۱۶:۱۴
هرچه این غزل راباصدای ملکوتی استاد شجریان عزیز بیشتر می شنوم به همان نسبت دلبستگی ام بیشتر می شود
user_image
هادی
۱۳۹۳/۰۹/۰۲ - ۰۰:۲۵:۳۱
با صدای استاد شجریان با شعر آشنا شدم
user_image
Nazanin
۱۳۹۳/۱۲/۲۱ - ۱۳:۰۷:۳۴
دوست گرامی,اشعار خالق سخنوری (البته به لطف فرمانروای عوالم) را با شعر سهراب معادل دانستن, هم در تفکر هم در روش, هم در سطر هم در مفهوم, سطحی نگریست!البته جنابعالی با "شاید" بجا, فقط به عنوان نظر بیان کردید! خدانگهدار
user_image
الف.ج
۱۳۹۳/۱۲/۲۲ - ۰۶:۵۵:۵۲
تنگ چشمان نظر به میوه کنندبه به چقدر آموزنده چقدر پرمحتواچه خوبه به تک تک بیت ها رو بیشتر بپردازیمچقدرلازمه به خودمون نگاه عمیق تری بکنیمشیخ الرئیس از این خصلت ها که در اطرافیان همه ما دیده میشه و مشاهده می کرده چه کشیدهتنگ چشمان، خودخواهان، به چه میاندیشند مشخصاٌ به سودی که واسه خودشون داشته باشه فکر می کنندحال این نگاه رو با نگاهی در بیت بعد میشه داشت بررسی کنیم وای تفاوت از زمین تا آسمان است
user_image
مهدی.ر
۱۳۹۴/۰۱/۱۸ - ۰۳:۰۸:۲۷
بسیار در عجبم ازکسانی که اینهمه اشتراک بین سهراب وسعدی را نادیده میگیرند . اگرسهراب درموقعیت سعدی بود نمیدانم ازسعدی پایین تر میبود یا بالاتر؟ اصلا آیا استفاده لفظ بالاتر ،برتر،پایینتر و... در این وادی درست است یا نه؟ اینان تمام لب برلب او نهاده اند وتمام این سخنان هم تحفه ایست که برما جاری میکنند. لذت ببریم از این تحفه های آسمانی اگر خودمان رمق رفتن نداریم
user_image
سجاد
۱۳۹۴/۰۲/۰۸ - ۰۷:۵۸:۳۳
درود خدا بر شما بادممنون بخاطر طراحی این سایت بسیار عالی و پرمحتوااز زیباترین شعرهای تاریخ است و با صدای استاد بزرگوار شجریان دیگه ماندگار و رویایی شده.
user_image
هلیا
۱۳۹۴/۰۲/۱۲ - ۰۵:۰۰:۵۱
با تشکر از شما این شعر را در کلاس خواندم و همه لذت بردند
user_image
سهیلا
۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۰۷:۲۰:۰۴
با آقای مهدی ر. کاملا موافقم.
user_image
آزاد
۱۳۹۴/۰۳/۲۰ - ۰۹:۰۵:۳۹
از طریق یک خواننده با بزرگی مثل استاد سخن سعدی هرگز نمیتوان آشنا شد .شاید فرم آوازی آن که بوسیله آهنگساز تنظیم شده در ذهن فرد بماند ولی نه اصالت شعری و معنائی آن که لایه در لایه است و هر کلمه اش همچون زیبائی خلقت بیهوده نیست و کوچکترین تغییری در آن، زیبائی ساختاری و معنائی آن را مخدوش میکند. آشنائی ریشه ئی با شاهکارهای ادبی به مطالعه مستمر و در پای درس اساتید نشستن نیاز دارد و نه آواز. جالب اینجاست که شیخ اجل سعدی که حق است او را افصح المتکلمین بنامیم جواب ظاهر بین ها رو داده. تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۳۰ - ۰۱:۲۶:۱۱
با احترام به ساحت بلند ادب ایران زمینآزاد گرامی!از شعر و ادبیات چقدر میدانید...،خدا میداند! اما از فرمایشتان پیداست که نه تنها از موسیقی (اصیل) هیچ نمیدانید، از رابطه ی آن با شعر(غزل) نیز کمترین آگاهی ندارید. و چون در این باره هیچ نمیدانید، هضم توضیحات حقیر نیز برایتان دشوار می آید و فقط به این آرزوی محال بسنده میکند که؛ کاش آن استاد خوش سخن(سعدی) زنده می بود و غزل خود را با صدای این استاد خوش آواز(شجریان) گوش میداد.دوست گرامی! این صفحه نه جای سخن گفتن از موسیقی است و نه حقیر سر آن دارد. اما خامی کلام شما راجع به "ساختن آهنگ برای فرم آواز" حقیر را چنان آزار داد تا بر آن شد چند سطری از این صفحه را قلمی کند.(قبل از هر چیز یاد استاد پرویز مشکاتیان را زنده میدارم) دوست گرامی! توصیه می کنم اول تعریف آواز و آهنگ را بدرستی یاد بگیرید تا بدانید آهنگ کجا و برای چه ساخته میشود، آنگاه می فهمید که یک آواز حتی بدون ساز هم ویژگیهای خاص خود را داراست و هیچ از زیبایی آن کاسته نمی شود. تنظیم فرم آوازی توسط آهنگساز دیگر چه پدیده ایست؟! شاید در یک اثر که متشکل از بخشها و قطعات مختلفی مانند پیش درآمد، چهار مضراب، آواز و تصنیف است انتخاب دستگاه به عهده ی آهنگ ساز باشد، اما آهنگساز در خوب و یا بد اجرا شدن آواز هیچ نقشی ندارد. یک آواز زیبا و دلنشین نیاز به تجربه و تبحر منحصر به فردی دارد که هر خواننده ای از عهده آن بخوبی برنمی آید. انتخاب شعر و درک آن، انتخاب دستگاه به ضرورت تناسب حال و هوای آن با حال و هوای شعر و یا بالعکس، اجرای درست و دقیق گوشه ها، فراز و فرود و تحریرهای بجا از جمله ی اصول و قواعد یک اثر آوازی است که رعایت همه بعهده خود خواننده میباشد. اگر ذره ای با موسیقی آشنایی می داشتید می فهمیدید که نه فقط خدشه ای به این غزل وارد نشده بلکه به روایت آوازی لطیف و دوست داشتنی برایتان تعبیر شده است.در ضمن در این شاهکار بیتی نیز برای تنگ نظران آمده که میفرماید:تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشا کنان بستانیم
user_image
علی از قم
۱۳۹۴/۰۹/۲۴ - ۰۲:۲۲:۲۲
سلام ، عشق و ارادت قلبی خودم را نثار عزیزانی میکنم که خالصانه در جهت اعتلای فرهنگ ، هنر و ادب سرزمینمان تلاش میکنند .سایت بسیار خوبی دارید ،متشکریم . این غزل سعدی بسیار زیباست و الحق که استاد شجریان هم در اجرای موسیقی حق آنرا خوب ادا نموده اند
user_image
خداوندگار آواز: سیاوش
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۰۰:۵۰:۵۱
بعضی اشخاص چون در ظاهر خودشون رو آزاد میپندارن پس تصور میکنن آزادند در هر زمینه ای اظهار فضل کنند. حتی اگر تخصصش رو هم نداشته باشند. به طور کل داشتن خرده علم و اطلاعات سطحی در هر زمینه ای انگار این مجوز رو برای ابراز وجود به اشخاص میده که اگر حرف نزنن بقیه تصور میکنن که طفلکی زبون نداره. القصه... حضرت استاد شجریان با پیوند گوشه های متضاد از دستگاههای مختلف در آلبوم نوا مرکب خوانی کاری کردند کارستان که به عنوان یکی از شاهکارهای موسیقی آوازی ما تلقی میشه. ایشون با انتخاب این شعر و در ادامه شعر غم زمانه خورم یا فراق یار یار کشم و سپس دوتا دوبیتی از باباطاهر به شکلی استادانه از دستگاه نوا وارد شور و سپس آواز بیات ترک و دستگاه سه گاه شده و در انتها با تحریری کوتاه اما اعجاب برانگیز مجددا به نوا فرود میکنند که این میتونه یک کلاس آواز بسیار پیشرفته برای هنرجویان باشه. هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم.
user_image
علی
۱۳۹۵/۰۶/۱۶ - ۱۴:۲۱:۵۵
هر چه گفتیم جز حکایت دوستدر همه عمر از آن پشیمانیممن با این آهنگ و صدای استاد فقط گریه میکنم، حس لطیف آدمی رو به طرز عجیبی برمیانگیزه...عجیبه خدایا عجیبه
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۷/۲۵ - ۱۰:۵۱:۱۷
پخش آنلاین این قطعه :پیوند به وبگاه بیرونیپخش آلبوم از آغاز:پیوند به وبگاه بیرونیآواز ـ عشاق ـ رهاب ـ فرود به بسته نگار
user_image
علی بی ستاره
۱۳۹۵/۱۱/۳۰ - ۰۴:۵۵:۱۷
صابر معصومی نوشته:با سلامبیت آخر در بعضی نسخه ها بدین شکل مسطور است:ترک جان عزیز نتوان گفت که در سایت وزین و ارزشمند شما(بتوان) درج گردیده است.بنظر من اگر بجای بتوان در بیت آخر نتوان نوشته شود آنوقت باید در مصرع دوم هم بجای نتوانیم، بتوانیم نوشته شود
user_image
علی
۱۳۹۶/۰۱/۰۷ - ۰۸:۵۱:۳۳
شجریان شعر رو ویرون میکنه واقعا عالی خونده این غزل رو و زیباتر کرده
user_image
هادی
۱۳۹۶/۰۱/۱۴ - ۱۶:۵۹:۵۸
سلام لطفا معنی کنید مر خداوند عقل و دانش راعیب ما گو مکن که نادانیمهر گلی نو که در جهان آیدما به عشقش هزاردستانیم
user_image
روح الله
۱۳۹۶/۰۱/۲۲ - ۱۳:۴۸:۵۰
سلامبنده این شعر فوق العاده رو ابتدا از آواز خسرو آواز ایران،جناب استاد شجریان شنیده م و انچنان لذت بردم که بغض کردم...این شعر عالیست و شنیدن از آواز جناب استاد شجریان عالی تر...اما بنظر حقیر،این غزل،یک غزل عاشقانه ـ عارفانه هست.حضرت سعدی،در این شعر قصد عنوان کردن این موضوع رو داشته که عشق زمینی،مقدمه ی عشق آسمانیست.بطور واضح تر اینکه از زیبایی مخلوق ما میتونیم پی به زیبایی خالق ببریم،همانطور که در بیتی میفرماید:تو به سیمای شخص مینگریما در آثار صنع حیرانیم...سپاسگزارم
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۱/۲۳ - ۱۵:۳۹:۱۵
مر خداوند عقل و دانش راعیب ما گو مکن که نادانیم"دهخدا:مر. [ م َ ] ( ) حرفی است که به نظر فرهنگ نویسان برای زینت و تحسین کلام یا برای اقامه ٔ وزن در شعر یا برای افاده ٔ حصر و تحدید یا برای تأیید در جمله ذکرمی شود و به عقیده ٔ گروه دیگر از لغت نویسان از جمله کلمات زایده است و حذفش هیچ لطمه ای به جمله نمی زند. "که البته سخن احمقانه ای باشد."مر" در اینجا یعنی مگر و بیشتر همراه "را" میآید و معنی آن میشود برای" و نشان تاکید استمر+مفعول+رامر خداوند عقل و دانش را=برای خداوند عقل و دانش=برای دانا
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۱/۲۳ - ۱۵:۵۱:۱۴
این کسانی که همه چیز را آسمانی و زمینی درمیابند و چه بسا نیم متر از زمین فاصله نگرفته باشند مگر سوار خر یا خودرو بدانند که آسمان چیز نیست مگر فضایی که همه چیز را دربر گرفته است و به جای عشق آسمانی زین پس بگویند عشق فضایی که از زمین تا بی نهایت را در خود دارد.
user_image
خواجوی کرمانی
۱۳۹۶/۰۱/۲۴ - ۱۹:۰۸:۳۴
ببخشید جناب 7 می گوید : به خداوند عقل و دانش بگوی ، عیب ما مکن که نادانیم. عاقل و دانشمند را بگوی بر ما خرده مگیر ، ما نادانیم.
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۱/۲۵ - ۱۷:۱۰:۴۰
من که چیز دیگری نگفتم.گاهی فکر میکنم اگر حافظ کرمانی بود و با خواجو جفت میشد و خواجوی کرمانی و حافظ کرمانی داشتیم و یا بافقی بود و وحشی بافقی و حافظ بافقی داشتیم باز هم شیراز شهر شعر و ادب بود؟
پاسخ من بله هست و اگر حافظ کرمانی یا یزدی بود هیچگاه به شهرت امروزی نمیرسید و از خوان بیدریغ سعدی بهره کمتری میبرد.هر جور که فکر کنیم وزن سعدی چنان سنگین است که کفه ترازو در شیراز میخوابید و کفه دیگر در کرمان و یزد در بالا میماند.
user_image
خواجوی کرمانی
۱۳۹۶/۰۱/۲۵ - ۱۷:۱۹:۳۲
اشاره من به " برای " و " به " بود امروز هم خواجگان یافت میشوند ، ور خرد باشند کرمانیان " خواجو " خواجه خرد، میخوانندشان، وگر کرمانی؛ خواجوی کرمانی با اینکه شیخ میفرماید؛ باد صبح خاک شیراز آتشی استهرکرا در وی فتاد آرام نیستمع ذالک؛ در روی زمین نیست چو کرمان جاییکرمان دل عالم است و ما اهل دلیم.
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۴/۰۵ - ۱۹:۴۳:۰۱
سعدی اگر این غزلش رو با صدای شجریان می شنید تازه می فهمید که چی گفته و صد برابر از معجزه کلام خودش لذت می‌برد. خدا رو شکر که ما در عصری به دنیا آمدیم که بتوانیم اشعار سعدی و حافظ و مولانا را با صدای شجریان بشنویم.
user_image
ناصر
۱۳۹۶/۰۴/۱۹ - ۱۰:۳۷:۵۴
بادرود .واقعا باتوحه به فرمایش این دوست اگر سعدی این غزل رو میشنید چه مبکرد.در دستگاه نوا که یکی از دستگاههای باستانی است و حالت رازو نیاز داره کمتر کسی خوانده و استاد شجریان واقعا اثر جاودانی گذاشته و من هر وقت که این آلبوم رو مبشنوم بعد صدها بار گوش کردن از خود بیخود مبشم.برای سلامتی استاد بزرگوار صلوت
user_image
احقر
۱۳۹۶/۰۶/۲۸ - ۱۲:۲۹:۱۰
با سلام و عرض ادب...اولا که غزلی فاخر از پروردگار تغزل ادب پارسی رو مطالعه نمودید...خواهشی که کمترین دارد اینست که در صفحات شعرای کلاسیک مثل سعدی و حافظ و صایب و...حرفی از شعرای جدید نزنیم...(به استثنای شهریار)چرا که این بزرگواران همه از عرفا و حکما و فضلای شامخ در عرصه ی عرفان و ادب هستند...و جنس کلامشان به صورت تمام قد با ادبیات نو تفاوت دارد...و متعاقبا مخاطب ایشان هم به طبع دچار عرقی ملفوف نسبت به ایشان هستند...انقباض خواطر این بزرگواران دور از انصاف است...ثانیا...حقیقتا در حیرتم که چطور کسی میتواند به لحن داوودی استاد خرده بگیرد!!!!یک مقدار درباره ی مسایلی که محبوبیت عام دارند لطیف تر صحبت کنیم...حکم عقلیه ست...موید باشید...وشکرگذار...
user_image
مصطفی
۱۳۹۶/۰۸/۲۷ - ۰۳:۰۳:۴۴
سلامدر سایت وزن شعر برابر با «فعلاتن مفاعلن فعلن» آورده شده که غلط است. وزن شعر «فاعلاتن مفاعلن فعلن» است.
user_image
نیما
۱۳۹۷/۰۶/۲۵ - ۱۳:۰۴:۴۴
سال هاست با این شعر زندگی میکنمواقعا کار قشنگیه که پرویز خان مشکاتیان ساخته و همیشه تازهست
user_image
مهدی علیزاده
۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۰۳:۴۲:۴۰
من با صدای استاد شجریان در البوم نوا مرکب خوانی با دو غرل سعدی آشنا شدم که بهترین غزلهایی بودند که تا بحال شنیدم و استاد شجریان هم بجا برای البوم نوا انتخاب کرده بودند ماحصل آن هم شد نوا درود بر استاد شجریان
user_image
روح الله نوری
۱۳۹۷/۱۱/۲۳ - ۱۲:۲۰:۵۵
چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیمدر این بیت، سعدی به صورت غیر مستقیم علت سرباختن عاشق، در حالی که ترس و واهمه ای ندارد با انتخاب یک صفت از صفات معشوق، به صورتی زیبا بیان کرده است. مقدمتاً آن که اگر قرار باشد کسی سرش بریده شود بیقرار و هراسان می شود. سعدی در اینجا می گوید چون معشوق دلارام است(دل را آرام می کند) من عاشق از سر باختن در مقابل شمشیر او نمی ترسم و رخ نمی گردانم(فرار نمی کنم). در واقع سعدی با انتخاب آگاهانه یک واژه(دلارام) که صفت معشوق است علت شوق عاشق برای سرباختن در مقابل شمشیر معشوق را به نحوی بسیار نیکو بیان کرده است. بتابراین می توان گفت بزرگان سخن واژه ها را آگاهانه انتخاب می کنند و در بافت کلام به کار می گیرند.
user_image
میلاد
۱۳۹۸/۱۰/۰۶ - ۰۶:۱۳:۱۵
خدایا اینا به چه جایگاهی رسیدن،به چه درکی که من حقیر فقط لایق دیدن این اشعارم،من بیچاره کجای کارم،اینقد صید لاغریم که ماهیگیر نمیخوادم،نه تیری نه نشانه ای،من فقط ناظرم و باید حسرت بخورم،چی دارم جز جان شیرین که اونم مال خودشه،خدایا درک
user_image
محسن
۱۳۹۸/۱۱/۲۱ - ۱۶:۲۰:۳۴
این شعر با صدای استاد شجریان شنیدن داره درود خداوند بر استاد شجریان
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۲/۰۴ - ۰۳:۲۹:۵۶
ضمن تایید سخنان جناب ناشناس، به نظر من اگر سعدی، این شعر خود را با صدای شجریان می شنید، بی تردید، استاد شجریان را در آغوش می کشید و غرق در بوسه می کرد...
user_image
امیر
۱۳۹۹/۰۵/۲۰ - ۰۳:۵۶:۰۴
چون دلارام میزند شمشیرسر ببازیم و رخ نگردانیمفهم بنده از مفهوم این بیت با توجه به صاحب نظر نبودنم و تجربه کمی که دارم به این صورت هستاین رخ برنگرداندن حتی به قیمت سر دادن ،برای ناتوانی در نادیدن معشوق و شوق بی نهایت تماشای او حتی برای لحطاتی ست که در واقع بیت تصویری عجیب و ماورایی در ذهن خلق میکنه و میشود یک فیلم کوتاه از آن ساخت در ذهن
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۰۶/۰۱ - ۱۷:۵۸:۲۷
سلام به دوستان ارجمندسعدی عزیز دو بار در این شعر از "صحبت یار" سخن به میان آورده. چه سریست در این صحبت یار، در همسخنی، در گفتگو، که سر و جان جهان بدان بند است؟
user_image
محمود طیّب
۱۳۹۹/۰۶/۰۸ - ۱۵:۲۹:۱۵
ما به زبان سعدی سخن می گوییم یا سعدی به زبان ما سخن گفته است؟زنده باد نام و سخن این بزرگمرد سخن.تنها کسی که سعدی را به معنای واقعی شناخت، حضرت حافظ بود. که از خود گذشت و سعدی را مدح گفت
user_image
محمود طیّب
۱۳۹۹/۰۶/۰۸ - ۱۵:۳۱:۰۶
در مورد مصراع پایانی، بتوان درست است. نتوان نادرسته.
user_image
محمد ناظمی
۱۳۹۹/۰۷/۰۸ - ۱۸:۰۳:۴۳
سلام به عزیزانمعنی این بیت رو متوجه نمیشمهر گلی نو که در جهان آیدما به عشقش هزاردستانیمممنون میشم کسی توضیح بده
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۷/۰۸ - ۱۸:۴۲:۱۸
گرامی محمدهر گلی نو که در جهان آیدما به عشقش هزاردستانیمهزار دستان لقبی ست که به بلبل داده اند می گوید: من مانند بلبل هستم که عاشق گلهای تازه رُسته است هزار دستان به مانای هزار نغمه و آهنگ است، چون می گویند هر نغنه ای که بلبل می خواند با آهنگ قبلی آن متفاوت است
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۷/۰۸ - ۱۸:۴۳:۴۶
نغمه
user_image
سعید غفاری
۱۳۹۹/۰۷/۲۶ - ۱۲:۴۸:۲۰
سلامممنونم سایت خیلی خوبی استاساتید محترملطفا اگر میدانید بگید دل آرام کی بود که در اشعار شعرا دیده میشود" چون دلارام میزند شمشیر "تشکر
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۷/۲۶ - ۱۴:۳۹:۳۰
گرامی سعید چون دلارام میزند شمشیر دلارام اشاره به یار است که آرامِ دل استسعدیا بی وجود صحبت یارهمه عالم به هیچ نستانیمترک جان عزیز بتوان گفتترک یار عزیز نتوانیم
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۱۰/۰۷ - ۱۷:۳۳:۵۹
سلام دوستان عزیزآیا می توان بیت:هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزار دستانیمرا معادل:به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوستدانست؟
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۱۰/۰۷ - ۱۸:۵۵:۲۳
گرامی مهدی این دو باهم در یک تعبیر نمی گنجند. سخن از دلارام جفا پیشه است چون دلارام می‌زند شمشیرسر ببازیم و رخ نگردانیمهر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزار دستانیمدنبال گل های نوشکفته می گردد، تا عاشقانه چون بلبلان در وصف معشوق ترانه بسراید. از پروردگار غافل است
user_image
نبی پلویی امیرآبادی
۱۴۰۰/۱۲/۰۹ - ۱۳:۲۷:۳۸
سعدی ویران می‌کند ما را و می‌سازد دوباره ... سعدی معماریست بسیار شکیبا و البته ماهر ..او را چنان که هست وصف نتوان کرد چرا که هر چه گوییم فراتر از آن است و هر چه پنداریم فراتر از آن . سعدی در عین شاعری و آراستگی کلمات وزین مشاور نیز هست آنچنانکه اگر تنها و تنها کتب سعدی را از کودکی با کودکی نوپا کار کنید برازنده ترین شخصیت را در چند سال بعد می یابیم ...چرا که سعدی مشاوریست حکیم ...عالی مقامیست خداگونه .وقتی در مقام نصیحت با تو برمی‌آید چندان شمشیر سخن را با لطافت بر فرقت می‌کوبد که هر چند سرسخت و لجوج باشی چاره ای جز پذیرش سخنش نخواهی داشت ...و اینگونه است که سعدی را خداوند می‌نامیم. خداوندگار سخن ... بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را ...
user_image
سیّد محس سعیدزاده
۱۴۰۱/۰۵/۰۱ - ۰۵:۲۳:۱۲
تنگ چشمان،چه کسانی هستند؟ تنگ چشمی نماد تنگ دلی است.وتنگ دلی به معنی باز نشدن ذهن آدمی برحسب دانش وتجربه پس ازاستعداد طبیعی است.اینجا تنگ دلی به معنی متضاد سعه صدر یا سینه ی گشاده وذهن منفتح است.واعظ وفقیه وزاهد نماد تنگ دلی اند.لازمه ی تنگ دلی خود رضایت مندی،خودپسندی،خودخواهی ،جزم اندیشی ومجق پنداری وصفاتی مشابه این است.تنگدل نسبت به هرچیزی احساس مالکیّت دارد وگمان میکند همه چیز برای او آفریده شده تا مصرف کند،دنیا را علف زاری میداند متعلق به خودش.دیگران را ومنافع ایشان را نمیبیند واگر ببیند خط میزند.تنگ دل ظاهر بین وپوسته پرست است،لهذا متحجر وجزم اندیش است؛ووهم پروری دارد.باباطاهرازنماینگی چشم به خوبی یاد کرده و گفته : زدست دیده ودل هردو فریاد که هرچه دیده بیند دل کندیاد دل اگر یادکند، دیده ببیند،بنابراین دیده نمیشگر ذهن است.چشم دنبال چیزی میگردد که ذهن ازاو خواسته است .ما میتوانیم ازتنگ چشمی به تنگ دلی پی ببریم وازنگاهش بخوانیم دردل او چه میگذرد؟تنگ دلان قضا وقدررا قبول ندارندحافظ دراشاره به تنگدل ها گفته است نصیحت گوی رندان را که با حکم قضا جنگ است دل اش بس تنگ میبینم مگرساغر نمیگیرد؟! سعدی دریک بیت تمام اینها که گفته شد وبیشتر ازاینهارا مدنظر داشته است.وقتی میگوید: تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم آدم تنگ دل وکوته نظر به محض آنکه میوه ببیند،هوس خوردن میکند وبرآن است که میوه را بچیند وهیچ گزیه ای غیراز این ت ذهنش نیست.به محض آنکه کل میبیند آنرا میچند ودقایقی دردست میفشرد وبه گوشه ای می اندازد.تنگ چشم دنیارا تنگ میبند وبردیگران تنگ میکند.تنگ چشم را نفس بهیمی راه بر است.شکم وزیر شکمش فرمانده او است وازخردمندی وخرد گرایی(نه اصل جود خرد) بهره ای ندارد. وقتی میگوید ما تماشکنان بستانیم، میگوید فکر میکند که این بوستان را کی وبه چه زحمتی وبا چه قیمتی آفرید؟نگاه اول او خوردن نیست،شکم نیست، نگاه اول او فکر کردن است نگاه اول او ازعقل اش خبر میدهد،پروا میکند وپروانه میشود چیزی از وجود بوستان کم نمیکند.هرچنددرنگاه بعدی میوه خور هم هست؛هوس هم دارد مثل همه آدم ها اما هوس او دررتبه ی بعدی قراردارد
user_image
علی عباسی
۱۴۰۱/۰۵/۱۳ - ۰۸:۳۱:۰۱
چنان غزلی گفته که واقعا دست نیافتنی هست خداوند عشق و غزل
user_image
سیّد محس سعیدزاده
۱۴۰۱/۱۱/۲۲ - ۰۵:۲۴:۱۴
عاشق گل: «هرگلی نو که درجهان آید  مابه عشق اش هزاردستانیم» عشق به گل، عشق به لطافت،عشق به مهربونی،شعار ئدثار زنان ومردان عارف است.اگربریک نفر پیچیده اند،اورا نماد لطافت ومهر ومرام دانسته اند وفرد مورد نظر اصلا موضوعیّت نداشته است.به قول آصفی قاینی:  مهربانی های لیلی کرد مجنون را اسیر ورنه هرخوبی که لیلا بود مجنونی نداشت معنی این بیت سعدی آن است که هردم وهرجا گلی ببینیم،مثل هزاردستان برایش زبان به حمد وثنا وغزل خوانی میگشاییم که ما برده گان  گل ایم.برده ی جان لطیف ایم وبه جسم(میوه) نظر نداریم.  
user_image
هادی چامی پور
۱۴۰۳/۰۳/۰۷ - ۱۷:۴۹:۲۲
من این دو بیت را خیلی دوست دارم چون دلارام می زند شمشیر/سر ببازیم و رخ نگردانیم/// دوستان درهوای صحبت یار/  زر فشانند ما سرافشانیم می خوانم یاد امام حسین(ع) می افتم رحمت خدا بر حضرت سعدی