سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۵۷

۱

چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن

خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن

۲

گر نظر صدق را نام گنه می‌نهند

حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن

۳

چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق

روز دگر بامداد پاره بر او دوختن

۴

زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق

شمع و شراب است و شید پیش تو نفروختن

۵

تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم

شکر خیالت هنوز می‌نتوان توختن

۶

لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست

در نظر آفتاب مشعله افروختن

۷

منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماند

چاره او خامشیست یا سخن آموختن

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 865
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 570

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۲۳ - ۰۷:۴۰:۲۷
چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوقروز دگر بامداد پاره بر او دوختنتا کی شبها از شدت پایکوبی پیراهن چاک میکنی و بامداد بر آن پاره و صله میدوزی.این جامه به ظاهر تقوا را دور بینداز
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۲۳ - ۰۷:۴۸:۲۰
زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشقشمع و شرابست و شید پیش تو نفروختنبیمار عشق(عاشقی) با زهد و تقوا درمان نمیشود که نمیشود بلکه درمان او شمع و شراب است و پرهیز از ریا و زهد نر برابر تو
user_image
آرمان سلیمی کوچی
۱۳۹۶/۰۴/۰۹ - ۰۳:۳۴:۵۸
بیت 5: من نمی دانم که باید با کدام آبرو، از آرزوی وصال تو یاد کنم در حالیکه هنوز توان قدردانی از خیال روی تو را( که به من آرامش بخشیده) هم ندارم.توختن: در اینجا به معنی " ادا کردن و گزاردن " است.